مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

مدیریت وبلاگ

تقویم ساعت

نویسندگان


امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم

تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین

بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین

به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین

کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین

خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین

دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین

چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین

ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین

دید پایین قدمهاش سَنان می خندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۷
یاسین


امیر المومنین(ع)-شب نوزدهم

گره گشای دو عالم گره به ابرو داشت

تمام عمر پس از فاطمه غم او داشت

شبانه روز علی بود و گریه خون بود

تمام عمر عزای شکسته پهلو داشت

گره ز ابروی مولا فقط شبی وا شد

که تیغ، بین دو ابروی او تکاپو داشت

ندای قد قتل از آسمان کوفه رسید

زمین کوفه زمین لرزه و هیاهو داشت

تمام کینه دشمن به فرق مولا خورد

ولی هنوز علی با خودش دو بازو داشت

و تا حسین و حسن بازوی علی بودند

به کوفه دختر زهرا امان ز هر سو داشت

امان ز بی کسی و بی برادری روزی

که کوفه قصد جسارت به معجر او داشت

تقاص خطبه کوفه به شام اجرا شد

اگر چه قافله هشتاد و چند بانو داشت

مغیره های جدید و غلافهای قدیم

و دست دختر زهرا هنوز نیرو داشت

پیام خطبه شامش به کاخ دشمن گفت:

علی شهید عدالت، زبان حق گو داشت

همینکه رأس حسین از علی تلاوت کرد

شدید بر دهنش خیزران اصابت کرد

-----------

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۱
یاسین

اشعار شب قدر

  • ۶۰۰ نمایش
  • اشعار شب نوزدهم ماه رمضان 


    امشب شب سقایی یعسوب دین است

    پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است

    بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر

     بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر


    او صورت انسانی الله باشد

     او کاشف الکرب رسول الله باشد


    او جلوه ربانی شب های قدر است

     او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است

    او را تمام عرشیان تکریم کردند

     خیل ملائک بر علی تعظیم کردند

    امشب جنون آبها هم بی مثال است

     مِی نوشی از دست علی تنها حلال است

    پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر 

    سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر

    روی سخن با آن امیر عالمین است

     تنها خجالت بهر سقای حسین است

    در علقمه عباس عمود آهنین خورد

     در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد

     

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۰
    یاسین

    اشعار شب قدر

  • ۵۲۷ نمایش
  • مناجات ؛ مرثیه

    ای خدا، ای بی نیاز چاره ساز

    بارالها، خالق بنده نواز

    ای کریم ذوالعطا و فضل وجود

    ای به سمتت کلَّ شیٍ فی السجود

    ای مناجات شب شبگردها

    همنشین مهربان دردها

    ای نوای بی نوایان، ای اله

    روسیاهم، روسیاهم، روسیاه

    روسیاهم ای کریم دستگیر

    دست خالی آمدم، دستم بگیر

    دست خالی آمدم ای جان پناه

    کوله باری دارم از جرم و گناه

    هیچ می دانی چرا دورم ز تو

    سالهای سال مهجورم ز تو

    نفس با ابلیس تا همدست شد

    بنده ی تو از گناهان مست شد

    هی گنه پشت گنه پشت گنه

    پیش تو واشد دگر مشت گنه

    یارب امشب جرم و عصیانم ببخش

    من پشیمانم، پشیمانم ببخش

    تا که با جرم و گنه آمیختم

    آبرویی از امامم ریختم

    از من آلوده دامن هر گناه

    خنجری شد بر دلش بنشست، آه!

    یوسف زهرا ببین چاه مرا

    بشنو از چاه گنه، آه مرا

    گوشه چشمی کن به من، آقای من

    سیّدی، یابن الحسن، مولای من

    با دعای آتشینت کار کن

    بهر این آلوده استغفار کن

    ای پناه انس و جان، صاحب زمان

    الامان و الامان، صاحب زمان

    ماه، ماه روزی داری و دعاست

    شب شب قدر و دل من در کجاست؟!

    شب شب قدر و ز اشکم منجلیست

    من دلم در کوفه همراه علیست

    کوفه امشب با دلم بد تا نکن

    خون به قلب دختر زهرا نکن

    آی کوفه! دختر خیرالنسا

    امشبی شد میزبان مرتضی

    بود از افطار تا وقت سحر

    میهمان دختر زهرا پدر

    آفتابی میهمان ماه شد

    ام کلثم سفره دار شاه شد

    آن امام مهربان ساده زیست

    سفره ی افطار را دید و گریست

    در دلش انگار یاد یار کرد

    باز با نان و نمک افطار کرد

    در دلش آشوب بود و زمزمه

    بارها گفت: "ادرکینی فاطمه"

    شد دل دختر دوباره غرق خون

    تا شنید " انّا الیه راجعون"

    شد سحر، حیدر کمر را بست باز

    تا رود مسجد به محراب نماز

    می شنید از درب ها، دیوارها

    از لب مرغان، لب مسمارها

    امشب ای شیر خدا، مسجد نرو!

    مرتضی ای مرتضی! مسجد نرو!

    حیدر اما راهی کوچه شد و

    با دلی شیدا به مسجد آمد و

    خویش را آماده بهر یار کرد

    قاتلش را هم خودش بیدار کرد

    سمت کعبه، کعبه ی اهل نیاز

    گفت اذان و شد مهیاّی نماز

    تا که او را دشمنش در سجده دید

    ناگهان شمشیر جهلش را کشید

    ابن ملجم آن لعین بی حیا

    ضربتی زد بر سر شیر خدا

    باز قلب آفرینش آب شد

    مقتل شیر خدا محراب شد

    ناله ی محراب را مسجد شنفت

    مرتضی فُزتُ وربّ الکعبه گفت

    " قد قتل" از عرش می آمد بگوش

    نالۀ جبرییل آمد در خروش:

    "اهل عالم! رشته شد ارکان دین

    کشته شد دیگر امیرالمومنین"

    مجتبی این را شنید و دلپریش

    باز هم در کوچه ها افتاد پیش

    کوچه ها را پابرهنه می دوید

    تا به محراب علی؛ آقا رسید،

    صبحدم در پیش چشمش تار شد

    گفت داغ مادرم تکرار شد

    ناگهان در آن دم پر شور و شین

    درب مسجد وا شد و آمد حسین

    وای از وقتی که شاه کربلا

    دید غرق خون سر شیر خدا

    آه از چشمان بر در دوخته

    دختری در داغ  مادر سوخته

    دید وقتی دختر شیر خدا

    مرتضی را غرق خون با مجتبا

    از سویدای جگر آهی کشید

    گفت یارب باز فصل غم رسید

    داغ روی داغ، یارب صبر ده

    بر دل بریان زینب صبر ده

    دلخوشی هایم همه رفته ز دست

    از برایم دو برادر مانده است

    آه اگر یک روز از غم تا شوم

    بی حسین و بی حسن، تنها شوم

    آه اگر روزی به صحرایی عجیب

    بی برادر گردم و گردم غریب

    آه اگر در قتلگه با شور و شین

    بین قاتل ها شود تنها حسین

    آه اگر بر حنجرش خنجر رود

    از تنش بر روی نیزه سر رود  ...

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۶
    یاسین

    مناجات با خدا

  • ۶۳۴ نمایش
  • مناجات با خدا

    من که در بند غم و غصه اسیرم چه کنم

    با چنین کوه گناهان کثیرم چه کنم

    کرمی گرکه براین سائل غمگین نکنی

    من که درمانده و مسکین و فقیرم چه کنم

    در بیابان هوس نیست به غیر از خس و خار

    من گرفتار در این دشت و کویرم چه کنم

    خانۀ دل شده از ظلمت عصیان تاریک

    روشنی گر که نبخشی به ضمیرم چه کنم

    مژدۀ عفو گنه بر من آلوده فرست

    نرسد گر که نویدی ز بشیرم چه کنم

    بارش رحمت خود را به سرم نازل کن

    گرکه آلوده و بی توبه بمیرم چه کنم

    همۀ عمر «وفائی» به فغان می گوید

    بی توای ای حی توانا و قدیرم چه کنم

    شاعر : سید هاشم وفایی

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۸
    یاسین

    اشعارمناجاتی

  • ۵۶۰ نمایش
  • اشعار مناجاتی

    آب از سرم گذشته از بس پی سرابم
    دنبال نفس بودم بد بود انتخابم

    هر نعمتی که دادی صرف گناه کردم
    هرچه تو خوش حسابی من جاش بدحسابم
    در وقت حرف خوبم، وقت عمل کلافه
    جز ادعا ندارم مانند یک حبابم
    کاری برای من کن تزویر قاتلم شد
    من ظاهراً درستم من باطناً خرابم
    وای از همان زمانکه در ازدحام محشر
    پیش نگاه مردم پس می‌رود نقابم
    طی شد جوانی من پیری ز راه آمد
    کو بندگی و سجده؟ کو خیر؟ کو ثوابم؟
    بار مرا به دوشش خیلی علی کشیده
    دار و ندار خود را مدیون بوترابم
    یک آرزو فقط هست در قلب من همیشه
    در کربلا بمیرم با این دل کبابم
    آتش حرام شد بر زوار قبر ارباب
    تا محضر حسینم کی لایق عذابم
    این کاروان در راه یک شیرخواره دارد
    دلواپس حسینم، دلواپس ربابم
    بر روى دست بابا، طفل رباب مى گفت
    من تشنه بودم امّا، با نیزه داد آبم

     

    ---------

     

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۲۳
    یاسین


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۵
    یاسین


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۷
    یاسین

    امام زمان(عج)-مناجات-اوضاع منطقه

    دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
    خشم و خشونت و غم کشتار بی‌امان
    چشمان ماست خیره به تو سمت آسمان
    ادرکنی ای امید دل، الغوث الامان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    شرق است در تغافل و غرب است در نفاق
    هر فصل یک مصیبت و هر آن یک اتفاق
    یک روز رنج سوریه روز دگر عراق
    هر لحظه بیشتر شده اندوه شیعیان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    با ذوق از حقوق بشر حرف می‌زنند
    یا از گزینه های تشر حرف می‌زنند
    اوج شرارت‌اند و ز شر حرف می‌زنند
    دنیای ما پر است از این حرف و داستان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    خاورمیانه مرکز آوار ماجراست
    اخبار داغ در پی آمار ماجراست
    آل سعود باز میاندار ماجراست
    از پول نفت سرخوش و با خلق سرگران

    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
    اسلام در محاصره‌ی خون و آتش است
    داعش دروغ تازه‌ی این قوم سرکش است
    هر جا که صهیونیسم بخواهد کشاکش است
    از دست دیو فتنه به لب‌ها رسیده جان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    در ذهن تار بسته‌ی شب ریشه می‌زنند
    آتش به هر اراده و اندیشه می‌زنند
    با نام دین به ریشه‌ی دین تیشه می‌زنند
    یک روز سهم داعش و یک روز طالبان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    آقا ببین جنایت آل سعود را
    سرکوب و سرسپردن و جهل و جمود را
    اسباب روسفیدی آل یهود را
    ادرکنی ای عدالت موعود مستعان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    از نحس کدخدایی این دشمن زبون
    فریاد دادخواهی هر شیعه غرق خون
    بغض یمن شکسته و بحرین لاله‌گون
    از دست ظلم کارد رسیده به استخوان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    القاعده ز یک سو و سویی "بوکو حرام"
    "الله اکبر" آتش فرمان قتل عام
    انبوه مسلمین جهان‌اند تلخ کام
    آقا نگاه کن که چه شادند دشمنان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    حال و هوای منطقه مثل محرم است
    در زینبیه‌ی دل ما شام ماتم است
    عهد مدافعان حرم با تو محکم است
    عباس‌های شیعه وفادار و جان‌فشان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    امروز در حمایت تکفیریان پست
    تحریم و قصه‌ی عمر سعد باز هست
    کفر ایستاده است امان‌نامه‌اش به دست
    در پشت هر بیانیه دارند صد بیان
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    گاهی به تشنگی، به بلا فکر می‌کنم
    گاهی به کشتگان منا فکر می‌کنم
    گاهی به وضع کرب‌وبلا فکر می‌کنم

    آقا بیا گره بزن این بغض را به آن
    عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

    ++++++++

    شاعر : پروانه نجاتی

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۸
    یاسین

    امام زمان(عج)-ولادت

    بر تو و بوی آشنات ، سلام
    بر تو و شهر سامرات سلام

    بر تو و بر محبت تو درود
    بر تو و بر نشانه هات سلام

    خانه های شما فراوانند
    هم نجف هم به کربلات سلام

    مسجد سهله مسجد کوفه
    به قم و مشهدالرضات سلام

    تو ستاره تو مهری و ماهی
    تو عزیزی بقیت اللهی

    ای برازندهء وجود شما
    لفظ مولا و واژهء آقا

    جان فدا می کند به روز ظهور
    در رکاب تو حضرت عیسی

    بند قنداقۀ بهشتی تو
    می دهد بوی مادرت زهرا

    چهرهء تو به مادرت رفته
    قد و بالا به حضرت سقا

    مات مانده امام عسکریت
    از جمالِ چو ماه حیدریت

    آیت اللهِ بی کرانِ خدا
    حضرت صاحب الزمانِ خدا

    عرش حق آستان خانۀ توست
    خانۀ توست جمکران خدا

    نورِ امّیدِ آخر زهرا
    آخرین تیر در کمان خدا

    دست خالق کشیده ریسۀ نور
    از زمین سمت آسمان خدا

    چه کسی هم تراز و پایۀ توست
    شمس ، یک گوشه ای ز سایۀ توست

    آسمان ، مِی اگر ببارد ، کم
    سر به پایش اگر گذارد ، کم

    بر قدومش تمام سطح زمین
    یاس و نرگس اگر بکارد ، کم

    سرِ تعظیم ، پایِ آقائیش
    خلق عالم فرو بیارد ،کم

    درب و دیوار شهر ثابت کرد
    عاشقِ در به در ندارد ، کم

    شامل ما عنایت و بذلش
    جان فدای عمو ابالفضلش

    چه بزرگان که در برت بودند
    خادمِ دست پرورت بودند

    چه کسانی که مثل بحرالعلوم
    همۀ عمر نوکرت بودند

    حائری ها طباطبائی ها
    همه خدّام محضرت بودند

    علمایی که با تمام وجود
    خاک پاهای مادرت بودند

    در رثای تو خطبه ها خواندند
    عهد خواندند ، ندبه ها خواندند

    ای همه شور ای سراسر نور
    چشم بد از تو تا قیامت دور

    ماکه خواهان روز موعودیم
    چشم هر کس تو را نخواهد کور

    تا سپاهی به مثل ما داری
    پای خصم تو هست در لب گور

    گرچه داری حضور بین ما
    هست شیرینی حضور ، ظهور

    گر اشاره کنی به پا خیزیم
    سرِ دشمن به پای تو ریزیم

    عرشیان باید اعتکاف کنند
    دور قنداقه اش طواف کنند

    به بزرگیّ و بی نظیریِ او
    همگی باید اعتراف کنند

    در ظهورش که تیغ بر دارد
    همه شمشیرها غلاف کنند

    ناتوانند دشمنانش تا
    با یل فاطمه مصاف کنند

    پشت ، بر کعبه می دهد آن روز
    ریشۀ ظلم می کَند آن روز

    عاقبت تکسوار می آید
    شیر حیدر تبار می آید

    پرچم یا حسین بر دوشش
    در کفش ذوالفقار می آید

    سیصد و سیبزده نفر دارد
    با همه اقتدار می آید

    وعدهء حق شود برآورده
    این زمین را قرار می آید

    پس بخوانید در همه ساعات
    یک دعای فرج پس از صلوات

    شاعر : مهدی مقیمی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۴
    یاسین

    حضرت عباس(ع-مدح و ولادت

    سلام ای زاده ی حیدر سلام ای ماه دل آرا

    الا یا ایها الساقی ادر کاسا وناولها

    دمِ میخانه بنشستم اگرچه غافل و پستم

    ولی من نوکرت هستم نگاهی کن بر این شیدا

    اگرچه روسیاهم من اگر چه بی پناهم من

    ولی دل بر شما بستم پناه من تویی آقا

    قمر خوانده شدی اما شده خورشید محتاجت

    ز صورت پرده برداری کسوفی میشود پیدا

    دخیلت خیل آدم شد گدایت پور مریم شد

    توسل کرده اند امشب به تو حتی مسیحی ها

    فدای مادرت گردد همه ذریه ی شیعه

    خدا داند که در دنیا ندارد مادرت همتا

    چه فخری برتر از این که شدی ماه بنی هاشم

    تو را ام البنین مادر تو را حیدر شده بابا

    سه ساله بر تو می نازد سکینه بر تو می بالد

    درون کربلا بودی پناه زینب کبری

    ابوفاضل شدی چون مادرت ام الفضائل شد

    جز آن مادر چنین طفلی نزاده مادرِ دنیا

    همینکه مرتضی چشمش به دستان تو افتاده

    زده بوسه به دستانت شده راز مگو حاشا

    قیامت در صف محشر یقینا حضرت مادر

    به دستان جدای تو شفاعت می کند ما را

    دخیلک یا ابو فاضل تصدق کن بر این سائل

    هوای کربلا دارم در این ساعات و این شبها

    شاعر : مهدی علی قاسمی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۴
    یاسین


    حضرت عباس(ع)-مدح

    مولا که دو چشم حیدری وا می کرد

    یک لحظه نظر به هر دو دنیا می کرد

    اما گهِ سِیر قامتت یا عباس

    با گردش سر،تـو را تماشا می کرد

    ***

    او با تـو که تمرین منظم می کرد

    تصویر جوانی اش مجسم می کرد

    اما عجبا که ذوالفقار حیدر

    در پیش غضب های تـو سر خـم می کرد

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۹
    یاسین

    حضرت عباس(ع)-مدح و ولادت(حماسی)

    امشب از تشنگی سخن دارم

    که از آن آب در دهن دارم

    همه جویای آب و من عطشم

    جز می تشنگی دگر نچشم

    چه اگر آب راز نعمت هاست

    تشنگی نیز فوق لذت هاست

    هرکس از آب تاسخن راند

    لذت تشنگی نمی داند

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۲۴
    یاسین


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۱
    یاسین

    یا رسول الله (ص)

    عید نجـات عـالم خلقـت مبارک است
    آوای وحـی و لیلـۀ بعثـت مبارک است
    عیـد نـزول سـورۀ اقـرأ بـه عقـل کل
    جشن کمال و علم و فضلیت مبارک است
    ریحانه‌های زنده نهان گشته زیر خاک
    عیـد حیات، عیـد ولادت مبارک است
    عیـد نـزول وحـی الهی به احمد است
    جان در طبق نهید که عید محمّد است

    آوای وحی می‌رسد از شش جهت به گوش
    بر قلب‌های مرده دمد روح از این سروش
    از سنگ‌هــای غـار حـرا آیـد ایـن نـدا:
    فریاد بی‌صدای خـدا تا بـه کی خموش؟
    اقرأ! بخوان! بخوان! که خدا گویدت بخوان
    اقرأ! و ربک ای همـه سر تا قدم خروش
    اقرأ! بخوان! که قلب بشر بی‌قرار توست
    فصـل خـزان گذشت؛ طلوع بهار توست

    اقرأ! بخوان! که نور نبوت دمیده است
    اضرب گذشت؛ نوبت اقرأ رسیده است
    اقرأ! بخـوان! بخوان! که خداوندگار تو
    بهر نجات خلق، تـو را برگزیـده است
    اقرأ! بخوان! که پیش‌تر از خلقت وجود
    ذات خـدا پیامبــرت آفریــده اسـت
    اقرأ! بخوان! که از همگان دلبری کنی
    مــا کبریـایـی و تـو پیــام‌آوری کنی

    بنگر به کعبه ذکر بتـان یامحمّد است
    فریاد بی‌صـدای جهـان یامحمّد است
    خورشید و ماه و قطره و دریا و کوه و دشت
    با هم ندایشـان همگان یامحمّد است
    آوای اولیـای خــدا تـا خـدا خـداست
    هر لحظه با هزار زبان یامحمّـد است
    در پهن ‌دشت ملک خـدا انقلاب کن
    با دست ما تو بتکده‌ها را خراب کن

    ای کل وحی، در نفـس جان‌فـزای تو
    دیگر بـه تخته‌سنگ حرا نیست جـای تو
    ما کرده‌ایم اراده که تا حشر، سرکشان
    سـر آورند یکسـره بر خـاک پـای تو
    ما کرده‌ایم اراده کـه بـر قلـۀ کمـال
    باشـد در اهتــزاز، همیشـه لـوای تو
    ای بت‌شکن که هست سر بت شکستنت
    دسـت علـی بـود تبـر بـت شکـستنت

    تو پیش‌تر ز خلق و پس از خلق، رهبری
    هـم اولیـن رسـول هم آخـر پیمبری
    پیغمبری به نام تو گردید ختم و بس
    با آن کــه از تمـام پیـام‌آوران سری
    از آدم و خلیل و کلیم و مسیح و نوح
    ای برتـرین سفیـر الهـی تـو برتری
    تا روز حشـر، زنـدۀ جاوید، دین توست
    قرآن کتاب توست، علی جانشین توست

    یاری که هست بـر تو برادر فقط علی‌ست
    پیروز بـدر و خنـدق و خیبر فقط علی‌ست
    شهـر بــزرگ علـم الـهـی فقــط تویـی
    این شهـر را دری‌ست که این در فقط علی‌ست
    شمشیـرِ حـق و شیـر خروشـان توست او
    اعلام کن به خلق که حیدر فقط علی‌ست
    تو جان جان عالمی و جان تو علی‌ست
    مـا حافظ توایم و نگهبان تو علی‌ست

    امـروز، اوج قلـۀ هستـی سریـر توست
    خورشید بر فراز فلک سر به زیر توست
    تـا دیـن زنـدۀ تـو نمیــرد نوشتـه‌ایم
    غـار حـرا مقدمـه‌ای بـر غدیر توست
    تـو شهریـار عالـم امکـان محمّــدی
    حکم صریح ماست که حیدر وزیر توست
    این نکته در صحیفه وحی تو خواندنی‌ست
    بعثت اگـر غدیـر نباشـد نمانــدنی‌ست

    برخیـز تــا ابـوذر و سلمـان بپروری
    مقــداد در تجلــی قــرآن بپـروری
    در روزگار تیرگی و جهل و خودسری
    اسـلام آوری و مسلمــان بپــروری
    برخیز تا به خُلق خوش و ذوالفقار عدل
    در سینه‌هـا محبت و ایمـان بپروری
    فرق صنم بکوب و سخن از صمد بگو
    سنگت اگـر زننـد سپـر شـو احد بگو

    باید رها خلایق از این خودسری شوند
    رو سوی حق کنند و ز باطل بری شوند
    باید کلاف جان همه گیرند روی دست
    بازار یوسفـی چـو تـو را مشتری شوند
    تا مکتب تـو زنـده بمـاند چـو نـام تو
    بایـد تمـام امـت تـو حیـدری شـوند
    آغاز کار تو همه نور و هدایت است
    اما کمال مکتب تو در ولایت است

    تو آفتاب و نور جهان‌گسترت علی‌ست
    تو خود پیمبری و پیـام‌آورت علی‌ست
    حتـی اگـر تمـام جهان دشمنت شوند
    ما یاور توایم و همه لشکرت علی‌ست
    با آن که هست بر سر دستت کتاب وحی
    قـرآن ناشنـاختۀ دیگـرت علــی‌ست
    هرجا دلت گرفت سخن با علی بگو
    حتی به جنگ بدر و احد یاعلی بگو

    ای روی حق جمال منیر تو یاعلی
    ای قلـۀ کمــال سریــر تو یاعلی
    تنهـا نه در صحابـه کـه در جمـع انبیا
    هرگز کسی نبوده نظیر تو یـاعلی
    مـا از طریـق تـو بـه محمّد رسیده‌ایم
    غار حرای ماست غدیر تو یـاعلی
    روز نخست تـا کـه ولـی آفریده شد
    “میثم” هم از برای علی آفریده شد

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۸
    یاسین

    عید مبعث مبارک باد

    بانگ تکبیر ز امواج فضا می آید
    گوش باشید که آوای خدا می آید
    بوی عطر از نفس باد صبا می آید
    نفس باد صبا روح فزا می آید
    پیک وحی است که در غار حرا می آید
    به محمد ز خداوند ندا می آید

    ای خلایق همه این طرفه ندا را شنوید
    گوش های شنوا حکم خدا را شنوید

     

    بت و بتخانه همه ذکر خدا می گویند
    سخن از اقرأ و از غار حرا می گویند
    حمد حق، مدح رسول دو سرا می گویند
    خلق عالم همه تبریک به ما می گویند
    حکم توحید به ما و به شما می گویند
    همگی با نفس روح فزا می گویند

     

    بشریت چه نشستی که مسیحت آمد
    حکم توحید به آوای فصیحت آمد

     

    این چراغی است که تا شام ابد جلوه گر است
    این یتیمی است که بر عالم خلقت پدر است
    این نجات همه در دامن موج خطر است
    این رسولی است که از کلّ رُسُل خوب تر است
    پیشتر از همه بعد از همه پیغامبر است
    تا صف حشر طرفدار حقوق بشر است

     

    چشم بد دور ز آیینه ی رخسارش باد
    تک و تنهاست خداوند نگهدارش باد

     

    آی انسان ها فرمان پیمبر شنوید
    گوش تا از سخن خلق فراتر شنوید
    روح گردید و از آن روح مطهر شنوید
    همه با هم سخن خالق داور شنوید
    بانگ تهلیل شنیدید مکرر شنوید
    همه را با هم در عدل برابر شنوید

     

    دوره ی کفر و زر و زور به اتمام آمد
    اهل عالم همه آماده که اسلام آمد

    عید آزادی زن های اسیر است امروز
    عید خلق است و خداوند قدیر ایت امروز
    دامن مکه پر از مشک و عبیر است امروز
    بشریت را فرمان خطیر است امروز
    حق بشیر است بشیر است بشیر است امروز
    جاودان باد چراغی که منیر است امروز

     

    ذکر بت ها همه «لا نعبد الا ایاه»
    همه گویند «ولا قوه الا با ا...»

     

    تا به کی چهره ی خورشید عدالت مستور
    تا به کی سلطه ی بیدادگران با زر و زور
    با من امروز بخوانید همگی این منشور
    منجی کل جهان آمده با مشعل نور
    عید بعثت شده یا عید جهانگیر ظهور
    تهنیت باد بر آن دخترک زنده به گور

     

    دور دختر کشی و جهل به پایان آمد
    سر تسلیم بیارید که قرآن آمد

     

    مکه آهنگ، به گلواژه ی اقرأ بنواز
    کعبه از جا کن و تا غار حرا کن پرواز
    یا محمد سخن خویش ز لا کن آغاز
    خیز از جا به بت و بتگر و بت خانه بتاز
    بشریت را با مکتب توحید بساز
    سر این رشته دراز است دراز است دراز

     

    خیز تا عرصه ی بیدادگران تنگ کنی
    سینه در حین تبسم سپر سنگ کنی

    ای به راه تو تمامی ملل را دیده
    ای که جبریل امین دور سرت گردیده
    ای به قلب بشر از غار حرا تابیده
    ای خدا پیش تر از پیش تو را بگزیده
    ای سحاب کرمت بر همگان باریده
    خیز از جای خود ای جامه به تن پیچیده

     

    چشم عالم به ره مکتب روشنگر توست
    منجی کل بشر دین علی پرور توست

     

    گر چه فوجی پی آزار تن و جان توأند
    فکر بشکستن پیشانی و دندان توأند
    روزی آید که همه خلق مسلمان توأند
    خاک مقداد تو عمار تو، سلمان توأند
    سر فرو برده به تسلیم به فرمان توأند
    پیرو دین تو و عترت و قرآن توأند

     

    عالم کفر به اسلام تو تبدیل شود
    به تولای علی دین تو تکمیل شود

    تو و آل تو چراغان هدایید همه
    چارده آینه از وجه خدایید همه
    چارده صورت توحید نمایید همه
    چارده قبله ی ارباب دعایید همه
    چارده نوح به طوفان بلایید همه
    چارده مهر عیان در همه جایید همه

     

    چارده طور به سینای وسیع دلها
    چارده عقده گشا در همه ی مشکل ها

     

    عزت امت تو در گرو وحدت توست
    وحدت امت تو پیروی از عترت توست
    طاعت عترت تو، طاعت حق، طاعت توست
    در رگ قلب حسین بن علی غیرت توست
    تا خدایی خداوند به پا دولت توست
    شیعه آن است که هر لحظه ی او بعثت توست

    شیعه در حکم تو نور ازلی را دیده
    شیعه در غار حرا با تو علی را دیده

     

    بعثت شیعه ز آغاز غدیر است و حراست
    بعثت سوم او واقعه ی عاشوراست
    پدر شیعه علی، مادر شیعه زهراست
    شیعه جان و تنش از آب و گل کرببلاست
    به خدایی خدایی که جهان را آراست
    شیعه بودن شرف و عزت و آزادی ماست

     

    شیعه تا خون به رگش موج زند یار علی است
    «میثما» شیعه همان میثم تمار علی است

     

    غلامرضا سازگار

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۲۷
    یاسین

                                                              امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت


    اینجا به گنبد و به مناره چه حاجت است

    اصلا بهشت را چه نیازی به زینت است

    وقتی ضریح نیست به نفع فقیرهاست

    زائر بدون واسطه گرم زیارت است

    زائر سرا چرا؟به روی خاک خوشتریم

    زیبایی وصال همین رنج و زحمت است

    پای همه به صحن شما وا نمیشود

    در سامرا ملاک زیارت لیاقت است

    هر صبح و شام ساعت ده گریه میکنیم

    باتو قرار گریه ما رأس ساعت است

    وقتش رسیده حق غمت را ادا کنیم

    تا در رجب محرم دیگر بپا کنیم

    تبعید میبرند تو را خون جگر شوی

    در خانه حبس باشی و بی بال و پر شوی

    سنگین شده سر تو اثر کرده است زهر

    چیزی نمانده غش کنی و محتضر شوی

    بنشین!قدم نزن که نیفتی به روی خاک

    تا کم دچار تشنگی و دردسر شوی

    از آب آب تو جگر اهل خانه سوخت

    قسمت براین شده ز عطش شعله ور شوی

    رد طناب دست تو ما را به شام برد

    گویا بناست تا که تو هم نوحه گر شوی

    از عمه ای بگو که به بازار رفته است

    از کربلا به کوفه به اجبار رفته است

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۹
    یاسین

    یا امام هادی (ع)

  • ۴۱۷ نمایش
  •                                                             امام هادی النقی(ع)-شهادت


    علت روی زمین ریختنم معلوم است

    اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

    جگرم سوخته از زهر... تنم می ‌وزد

    لخته‌های جگرم در دهنم معلوم است

    چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

    از دل سوخته درد و محنم معلوم است

    حق من رفتنِ در خان صعالیک نبود*

    در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

    وسط سجده به کاشانه‌ی من ریخته‌اند

    رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

    از همین کوچه و توهین و دو دست بسته

    روضه‌ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

    هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده‌ام

    شرم در چهره‌ی هر یاسمنم معلوم است

    مردک پست به من باده تعارف کرده

    خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

    یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

    دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

    حسنم روضه بخوان، روضه‌ی جسمی عریان

    من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

    در میان کفنم تربت یک بی‌کفن است

    غربت جد من از این کفنم معلوم است

    یاد تشنه‌شدن و پا زدنش افتادم

    تشنه‌ام علت پرپر زدنم معلوم است

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۲۶
    یاسین

    دلیل خلق

    عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت

    اصلا دلیل خلق،تماشای فاطمه ست

    باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق

    هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست

    هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت

    در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست

    عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود

    در آرزوی فـیــض نـفـسـهـای فـاطـمـه ست

    موسی که با عصاش دل بحر می شکافت

    بی بادبان فــتـاده به دریــای فـاطـمه سـت

    مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او

    مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست

    او زن بُــوَد ولـــی بــه خــداونـد تا به ابد

    مردانگی خلاصه ی معنای فاطمه ست

    امــا بــه جـز عـلـی که سزاوار مدح اوست

    آری فقط علیست که همتای فاطمه ست

    رخسار نیلی و قد ِ خم ، بازوی کبود

    این ها همه نشان ز تولای فاطمه ست

    شاعر: محمد ناصری

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۹
    یاسین

    بیعت با ولایت

  • ۳۷۴ نمایش
  • انقلاب و رهبری

    از عشق بیا که صحبتی تازه کنیم

    در حرکت خویش دقتی تازه کنیم

    با رهبر و انقللاب و با خون شهید

    با یک صلوات بیعتی تازه کنیم

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۰۱
    یاسین