مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

مدیریت وبلاگ

تقویم ساعت

نویسندگان

۱۰ مطلب با موضوع «ولایت ،شهدا ، دفاع مقدس» ثبت شده است


محکومیت آل سعود- تقدیم به شهدای مظلوم منا

دستور خدا پیروی از امر امیر است

                                                     کردار علی گونه مراعات نظیر است

ای حیدریان ، فاطمیان ، ظلم ستیزان

اسلام به دست ستم امروز اسیر است

امروز به میدان عمل گوی مهیاست

برخیز پشیمانی فردای تو دیر است

فردا نتوان کرد عمل، روز سؤال است

آنجا که قلم بر کف منکر وَ نکیر است

در هیئتِ خود بیعت خود تازه نمائیم

هر روز برای دل ما روز غدیر است

نه قافیه معیار محبت نه قیافه

با قافله پیوسته هر آنکس که بصیر است

چون اشعریان قاضی مکار نباشیم

این موعظه ی نغز ز عمار کبیر است

ما دل به امان نامه ی ابلیس نبستیم

چون ملت ما غیرتی و پاک ضمیر است

خائن بُوَد آن کس گذرد از خط قرمز

از توطئه ی اجنبی الله خبیر است

ایران ندهد باج به دجّال زمانه

این منطق ما بر دل بیگانه چو تیر است

از عهد ابوالفضلی خود روی مگردان

سرباز حسینی، دگر ایام خطیر است

سیلی به رخ آل سعودی بزن امروز

فردا نزند فاطمه را، خصم شریر است

درسی خشن و سخت به وهابی دون ده

عالم متوجه بشود شیعه دلیر است

ای کشته ی مظلوم منا، حق شما را

گیریم ز دشمن که عدو خوار و حقیر است

احرار به زیر علم کرب و بلایند

بنگر پسر فاطمه سرباز پذیر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۱
یاسین


                                               محکومیت آل سعود- تقدیم به شهدای مظلوم منا

در ده هزار حنجره لحن صدا یکی ست:

نفرین به بت پرستی مردم! خدا یکی ست

«انی مهاجر»سخن آخر تو بود

مقصد اگر خداست فنا و بقا یکی ست

لبیک گو بسوی شهادت شتافتند

پیغام خون این همه حاجت روا یکی ست:

مهمان کشی ست شیوه مرسوم بزدلان

ظلمی که در مناست و در کربلا،یکی ست

خونی که ریخته ست به ناحق به روی خاک

بن مایه ی تمامی این قصه ها یکی ست

با اینکه قرن هاست تفاوت میانشان

در سوگ هر دو حادثه صاحب عزا یکی ست

***

با تشکر از شاعر گرامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۲۵
یاسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۳۵
یاسین

اشعار روز عرفه

  • ۵۰۳ نمایش
  • اشعار روز عرفه

    چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
    خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

    به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
    به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

    چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
    مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

    زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
    به طوف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

    چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
    به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

    منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
    به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

    به افتخار علی ره به بام هـــایـــم داد
    که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

    ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
    صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

    همه به حال دعای حسین می گـریند
    نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

    به دیده اشک مناجات کنندگان زیباست
    زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

    علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
    به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

    به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
    حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

    همان حسین که با جلوه کرامت خــود
    کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

    -----------

    شرح دعای عرفه، خون دلِ خونِ خداست
    فلسفه ی وجودی اش، غم تمام انبیاست
    بر دل حکومت می کند هر جمله اش دانی چرا؟
    چون عرفه ورودِ به، محرم و کربلاست

    ------------

    تنگ غروب و ساحلِ شور و نوای عرفه
    شکسته کشتی دلم، به ناله های عرفه
    بر پرِ سجاده‌ی دل، گره نشسته، وا نما
    ای گل سجاده نشین، به یک دعای عرفه

    به روی خاک بسته‌ام، تیمم نیایشی
    تو را قسم اشارتی، بر این گدای عرفه
    دخیلِ بندِ خیمه‌ی عزیزِ آل کوثرم
    شفا بده مریض را، تو ای شفای عرفه
    قسم به جد اطهرت، قسم به اشک مادرت
    به هر نفس بخوانمت، به نغمه‌های عرفه
    رها نمی‌کنم تو را، غریب دشتِ زمزمه
    من و غروبِ قسم و تو و خدای عرفه
    چه کرده‌ای تو با دلم، در این نسیمِ واپسین
    به روضه‌ای مهار کن! تو عقده های عرفه
    ---------------

    آه ای خیمه نشین عرفات
    وارث خون قتیل العبرات

    در کجایی که دلم بی تاب است
    تشنه ام وصل تو جانم ناب است

    بی جمال تو سیه خورشید است
    آرزویت سحر امید است

    آه ای خیمه نشین ماه علی
    دیدن روی تو فیض ازلی

    من به مهر تو گرفتار شدم
    بین که از هجر تو بیمار شدم

    تا که از ماه رخت دور شدم
    شب ظلمانی و بی نور شدم

    کن دعا جانب تو برگردم
    تا که دلداده ی دلبر گردم

    آه ای خیمه نشین در صحرا
    یوسف گم شده ای از زهرا

    همچو یعقوب اسیر آهم
    بوی پیراهن یوسف خواهم

    در کجا خیمه زدی دلبر من
    تا شوی قبله ی چشم تر من

    وارث خون گل یاس تویی
    گریه کن بر غم عباس تویی

    خیمه ای که روضه اش خواند کسی
    تو سراسیمه به خیمه برسی

    حال در مجلس ما هم تو بیا
    که شده روضه سقا بر پا

    -----------

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۹
    یاسین

    بسـم الله الرحمـن الرحیــم
    اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُۆْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُۆْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَهِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ .


    سخن از خدیجه ، سخن از یک دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلم فرسایى در باره کسى که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشکل است . اما به مصداق «مالا یدرک‏کله لا یترک کله ،» به بررسى گوشه‏ هایى از شخصیت و زندگى این‏بزرگ بانو مى‏پردازیم:


    شنـاسنــامه خـدیجـه (س)

    حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

    نام او خدیجه و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.( سیمای زنان در قرآن ،ص23)

    خانواده ‏اى که‏ خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏ خانوادگى و نسبت‏ هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود . پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. (سفینه البحار ،ص379)


    اخــلاق خـدیـجه (س)

    خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند .
    دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .
    حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا است. 


    القـاب خـدیـجه(س) قبل از اسلام

    القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:

    1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده: «نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة»(بحارالانوار، ص352)؛ «نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد » 

    2.در عصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.

    3.شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند.(دارالکتب الاسالمیة ، ج2،ص207)


    ازدواج خـدیـجه (س)

    خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد. (بحار الانوار، ص23)

    خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت « سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .» (سفینة البحار ،ج1،ص379)

    خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

    درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، و بسیاری از زنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند،حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش] خوانده می شد.


    خصائل خدیجه (س)

    خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏ رود . او اولین زنى‏ بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏ بن ابى ‏طالب (ع) اولین‏ مردى بود که اسلام آورد . اولین زنى که نماز خواند، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏ مند به‏ معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏ اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏ براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .

    خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیرکى نیز برترى فوق العاده ‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏ خواندند .

    جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه ‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه ‏هاى‏ نبوت مى‏ شد . 

    اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .

    نمونه ‌اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است:

    فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره/فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره

    اگر تمام نعمته اى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم ‏به چشم تو نیافتند .

    دیگر خصوصیت‏ خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح ‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .

    البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏ آن ناتوان است . 

    چه مى‏ توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏ خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏ خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏ محزون و آزرده مى‏ شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏ کرد مگر یاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏ دید مسرور مى‏ شد»

    ذهبى مى‏ گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏ زنان کامل ، عاقل ، والا ، پایبند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏ بود . پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏ و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏ داد و از او بسیار تجلیل مى‏ کرد. به حدى که عایشه مى‏ گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به ‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص) بسیار او را یاد کرد .


    فضایل خدیجه (س) درقرآن و روایات

    **ایمــان و فداکــاری خـدیجـه (س)

    خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

    خدیجه ازعلمای دیگر یهود و نصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .

    همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود. (دارالکتب الاسالمیة،ص207)

    امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم . (نهج البلاغه فیض الاسلام ، ص811)

    خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !

    خدیجه زنی است که پیامبر خدا (ص) در حق او می گوید:ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند.

    آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!


    **خـدیجـه (س) در قـرآن

    حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از زنان پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است.

    قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.

    حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم (ص) از جمله می فرماید:

    «و وجدک عائلا فأغنی؛خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود» (سوره ضحی (93)، آیه 8)

    این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از « بی نیازساختن پیامبر » مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد. (سیمای زنان در قرآن ، ص23)


    **خـدیجـه (س) در روایـات

    در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .

    دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .

    1. پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان:

    «وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »«و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »( بحارالانوار ج16،ص8)

    2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) «عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند» فرمود:

    «المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛» «از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه » 

    3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

    «سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ » « سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم » (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدمعتزلی،ج10،ص266)

    پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم.


    خـدیجـه (س) همسـر رسول خدا (ص) در دنیـا و آخرت

    پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود:

    «اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء :مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة » « و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا و آلاخرة و فاطمه بنت محمد » (بحارالانوار، ج43،ص53،54)

    بهشت مشتاق چهار زن است: 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)


    خـدیجـه (س) در آئینه معـراج پیـامبـر (ص)

    طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.

    روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد...»

    مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد . (بحارالانوارج43،ص216)

    برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه دررابطه با مسأله معراج پیامبر بیشترپی ببریم نظرشمارا به روایت زیر جلب می کنم .

    سلام خدا بر خدیجه : ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.» (بحارالانوارج16،ص7)

    این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.


    وصیـت حضـرت ‏خـدیجـه (س)

    حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است؟!

    آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد و درجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .

    چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چند وصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن .

    پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏ خود را به کار بردى . در خانه‏ ام بسیار خسته شدى و اموالت را در راه خدا مصرف کردى .

    عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏ دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به او آزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده ‏اى داشته ‏باشد .

    اما وصیت‏ سوم را شرم مى‏ کنم برایت‏ بگویم . آن را به‏ فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت ‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏ گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خ واهم مرا در لباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .»

    پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه‏ فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالى که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏ الله ، خداوند به تو سلام مى‏ رساند و مى‏ فرماید : «ایشان اموالش‏ را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده ‏بگیریم .»


    آوردن کفـن از سـوی خدا برای خـدیجـه (س)

    در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.

    پیامبر اکرم (ص) پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.


    وفـات خـدیجـه (س)

    خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . رسول‏ خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏مى‏ریخت ،دعا مى‏کرد و برایش آمرزش مى‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

    رحلت‏ خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏ یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏کردند .


    یاد خدیجه (س)

    رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏ حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج کرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏ مى‏گ وید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏ افتاد ، ملول و گرفته مى‏ شد و براى او آمرزش مى‏ طلبید . روزى من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان و زیبا به تو داد .

    پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد و فرمود : خدا شاهد است‏ خدیجه زنى بود که چون همه از من رو مى‏ گردانیدند ، او به من روى مى‏ کرد ; و چون همه از من مى‏ گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏ک رد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏ مى‏ کردند ، به من ایمان مى‏ آورد و مرا تصدیق مى‏ کرد . در مشکلات ‏زندگى مرا یارى مى‏ داد و با مال خود کمک مى‏کرد و غم از دلم ‏مى‏ زدود .

    حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم کجاست ؟

    پیامبر (ص) سکوت کرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏ سلام‏ مى‏ رساند و مى‏ فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏ طلایى که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .

    اشعار رحلت 

    چه بانویی که خدایش سلام می فرمود
    که نامه عملش مُهر مِهر خاتم داشت
    یگانه بانوی مردی که از عدالت خود
    تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت
    ****************
    قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
    به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
    الهی مادر یاسم غریب می میرد
    غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
    ****************
    برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
    و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
    ****************
    مقام و منزلتش را کسی چه می داند
    شریک امر رسالت همیشه می ماند
    قد خمیده و موی سفید او امشب
    هزار روضه برای رسول می خواند
    ****************
    تمام هستی خود را به عشق بخشیدم
    به عشق اینکه به بیت نبی است مأوایم
    ولی چه زود شنیدم پس از من و احمد
    حریم عشق بسوزد به دست اعدایم
    ****************
    من آن کنیز خدایم که یار طاهایم
    منم که مادر امّ الائمه زهرایم
    به افتخار کنیزی مصطفی این بس
    که من شریک نبی در نشاط و غمهایم

    ****************

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۰
    یاسین


    آمدی سوی وطن خسته نباشی پسرم
    آبرو دادی به من ، ای گل بی بال و پرم
    حسرت دیدن تو موی مرا کرده سفید
    ز فراق تو خم افتاده میان کمرم
    مرد دریا دل من ، موج حریف تو نبود
    ز چه رو غرق شدی ، دور شدی از نظرم
    سالها بود و نبودت همه روز و همه شب
    لحظه لحظه به خداوند قسم زد شررم
    آمدی باز کنارم که نگاهت بکنم
    پیش چشمان منی ، بر سر تو نوحه گرم
    ز چه پنهان شده دستان تو پشت کمرت
    با پدر دست بده شعله نکش بر جگرم
    صورتت خاکی شده مرغک پر بسته ی من
    آنچنانی که زمین خورده علمدار حرم

                                                                               شادی روح شهدا صلوات        

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۸
    یاسین
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۱
    یاسین

    تقدیم به شهدای غواص


    ماهی سرخ عاشق دریا

    دست بسته رسیده ای از راه

    صد و هفتاد و پنج حسرت را

    باخود آورده ای فقط همراه

     مادرت ایستاده باحسرت

    هر زمان که شهید آوردند

    باز در بین تیترهای خبر

    هی بخوان که شهید آوردند

     بی قرارت شده است و قطره اشک

    نمکی روی زخم او شده است

    دست هایی که دست بسته تو را

    پیش چشم زمانه رو شده است

     صدو هفتاد و پنج زنده به گور

    گنج هایی که در دل خاکند

    صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ...

    و خبر ها چقدر غمناکند

    در دل رود بی قراری بود

    اشک مادر همیشه جاری بود

    خبر آمد رسیده ای از راه

    آخرین موسم بهاری بود

    دل به دریا زدی ولی ای عشق

    از دل خاک سر برآوردی

    از سفر جز پلاک خونی خود

    باخودت چیز دیگر آوردی؟

    آمدی و خوش آمدی اما

    مادرت بود و چشم هایی تر

    جای تو بر زمین نخواهد بود

    ماهی سرخ از آسمان چه خبر؟

                                                                                   شاعر: مرضیه فرمانی

    ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳
    یاسین

    یا هو

    اسلام که شد جهانی از وحدت بود
    دین رمز بقاء عزت و قدرت بود
    صبر علی و صلح حسن جنگ حسین
    از بهر بقای وحدت امت بود
    -------
    ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم
    ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم
    باید دراین زمانه ولایت مدار بود
    ورنه به هیچ جای جهان گل نمی کنیم
    ما ذاکریم نه، همه سرباز رهبریم
    هر جا که امر کرد تأمل نمی کنیم
    هرکس که در مقابل آقا بایستد
    در هر لباس و پست تحمل نمی کنیم
    ======
    وگرنه دست خداست بر سر ما
    وگر نه لطف علی است یاور ما
    از چه رو با تمام توطئه ها
    در امان مانده است کشور ما
    این همه لطف چهارده معصوم
    این همه التفات داور ما
    هست از احترام این شهدا
    هست از آبروی رهبر ما
    که جهان مات مانده در کارش
    یارب از هربلا نگهدارش

                                                                استاد اکبر زاده

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۸
    یاسین


    کجایند شور آفرینان عشق

    بنام خداوند شور آفرین

    خداوند والفجر و فتح المبین

    خداوند آنها که پرپر شدند

    شب آتش و خون کبوتر شدند

    خداوند موسی ، خداوند نوح

    خداوند شبهای فتح الفتوح

    خداوند مردان اهل نبرد

    خداوند غیرت، خداوند درد

    بنام خدایی که نور آفرید

    شب حمله عشق و غرور آفرید

    خداوند گردان قایق سوار

    خداوند شیران شب زنده دار

    بنام خداوند حال و قدیم

    خداوند شبهای هورالعظیم

    خداوند دستان ذکر و دعا

    خداوند مجنون خیبر گشا

    خدایی که شادی و غم آفرید

    محرم نوشت و علم آفرید

    سفرنامه کربلا را سرود

    بدنهای از تن جدا را سرود

    ***

    خدایی که در قلب ما جان نوشت

    معمای عشقی چو چمران نوشت

    خدایی که دل داد چون باقری

    یلی قهرمان داد چون باکری

    گلستان شبها، شب پاوه بود

    چراغ شب قدسیان کاوه بود

    ندارد جهان این چنین گوهری

    همانند شیرودی و کشوری

    خوشا یاد خرازی و کاظمی

    خوشا شور آوینی و عاصمی

    خوشا عزم همت به دل داشتن

    به جان بیرق خون برافراشتن

    ***

    بنام شهیدان والفجر هشت

    دلاور نشانان دریا و دشت

    بنام شهیدان بدر و حنین

    شهیدان یا فاطمه یا حسین!

    همانها که رفتند تا ما شویم

    برای لب تشنه دریا شویم

    ***

    «خوشا یادی از آن همه یادها

    شب قصر شیرین و فرهادها»[1]

    خوشا نور عشقی که شد منجلی

    خوشا رمز یا فاطمه یا علی!

    خوشا یادی از کربلای چهار

    خوشا آن همه عاشق بی مزار

    علی صولتانی شهادت طلب

    غیوران یکرنگ زهرا نسب

    ***

    شما ای همه منتشر در زمین!

    بدنهای مجروح میدان مین!

    شماها، رها در مسیری زلال

    و ما غرق گردابی از قیل و قال

    شما مرد میدان و مرد نبرد

    مریدان عشق و رفیقان درد

    شما عاشقان به دریا زده

    قدم بر مدار خطرها زده

    شما شهره در پهنه ی آسمان

    ولی در زمین همچنان بی نشان

    شما لاله هایی رها در بهشت

    و ما خسته گان راهی سرنوشت

    شما آن سوی سنگر و خاکریز

    و ما غرق پست و گرفتار میز

    ***

    ببخشید اگر نامتان برده ام

    من امروز زخمی نمک خورده ام..

    ! شهدا شرمنده ایم

    ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۹
    یاسین