اشعار روز عرفه
اشعار روز عرفه
چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد
به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد
چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد
زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
به طوف حج حقیقی دل آشنایـم کرد
چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد
منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد
به افتخار علی ره به بام هـــایـــم داد
که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد
ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد
همه به حال دعای حسین می گـریند
نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد
به دیده اشک مناجات کنندگان زیباست
زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد
علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد
به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد
همان حسین که با جلوه کرامت خــود
کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد
-----------
شرح دعای
عرفه، خون دلِ خونِ خداست
فلسفه ی
وجودی اش، غم تمام انبیاست
بر دل
حکومت می کند هر جمله اش دانی چرا؟
چون عرفه
ورودِ به، محرم و کربلاست
------------
تنگ غروب و ساحلِ شور و نوای عرفه
شکسته کشتی دلم، به ناله های عرفه
بر پرِ سجادهی دل، گره نشسته، وا
نما
ای گل سجاده نشین، به یک دعای عرفه
به روی خاک بستهام، تیمم نیایشی
تو را قسم اشارتی، بر این گدای عرفه
دخیلِ بندِ خیمهی عزیزِ آل کوثرم
شفا بده مریض را، تو ای شفای عرفه
قسم به جد اطهرت، قسم به اشک مادرت
به هر نفس بخوانمت، به نغمههای عرفه
رها نمیکنم تو را، غریب دشتِ زمزمه
من و غروبِ قسم و تو و خدای عرفه
چه کردهای تو با دلم، در این نسیمِ
واپسین
به روضهای مهار کن! تو عقده های
عرفه
---------------
آه ای خیمه نشین عرفات
وارث خون قتیل العبرات
در کجایی که دلم بی تاب
است
تشنه ام وصل تو جانم ناب
است
بی جمال تو سیه خورشید است
آرزویت سحر امید است
آه ای خیمه نشین ماه علی
دیدن روی تو فیض ازلی
من به مهر تو گرفتار شدم
بین که از هجر تو بیمار
شدم
تا که از ماه رخت دور شدم
شب ظلمانی و بی نور شدم
کن دعا جانب تو برگردم
تا که دلداده ی دلبر گردم
آه ای خیمه نشین در صحرا
یوسف گم شده ای از زهرا
همچو یعقوب اسیر آهم
بوی پیراهن یوسف خواهم
در کجا خیمه زدی دلبر من
تا شوی قبله ی چشم تر من
وارث خون گل یاس تویی
گریه کن بر غم عباس تویی
خیمه ای که روضه اش خواند
کسی
تو سراسیمه به خیمه برسی
حال در مجلس ما هم تو بیا
که شده روضه سقا بر پا
-----------