امام
زمان(عج)-مناجات-اوضاع منطقه
دنیاست در
تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و
غم کشتار بیامان
چشمان ماست
خیره به تو سمت آسمان
ادرکنی ای امید
دل، الغوث الامان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
شرق است در
تغافل و غرب است در نفاق
هر فصل یک
مصیبت و هر آن یک اتفاق
یک روز رنج
سوریه روز دگر عراق
هر لحظه بیشتر
شده اندوه شیعیان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
با ذوق از حقوق
بشر حرف میزنند
یا از گزینه
های تشر حرف میزنند
اوج شرارتاند
و ز شر حرف میزنند
دنیای ما پر
است از این حرف و داستان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
خاورمیانه مرکز
آوار ماجراست
اخبار داغ در
پی آمار ماجراست
آل سعود باز
میاندار ماجراست
از پول نفت
سرخوش و با خلق سرگران
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
اسلام در
محاصرهی خون و آتش است
داعش دروغ تازهی
این قوم سرکش است
هر جا که
صهیونیسم بخواهد کشاکش است
از دست دیو
فتنه به لبها رسیده جان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
در ذهن تار
بستهی شب ریشه میزنند
آتش به هر
اراده و اندیشه میزنند
با نام دین به
ریشهی دین تیشه میزنند
یک روز سهم
داعش و یک روز طالبان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
آقا ببین جنایت
آل سعود را
سرکوب و
سرسپردن و جهل و جمود را
اسباب روسفیدی
آل یهود را
ادرکنی ای
عدالت موعود مستعان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
از نحس کدخدایی
این دشمن زبون
فریاد دادخواهی
هر شیعه غرق خون
بغض یمن شکسته
و بحرین لالهگون
از دست ظلم
کارد رسیده به استخوان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
القاعده ز یک
سو و سویی "بوکو حرام"
"الله
اکبر" آتش فرمان قتل عام
انبوه مسلمین
جهاناند تلخ کام
آقا نگاه کن که
چه شادند دشمنان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
حال و هوای
منطقه مثل محرم است
در زینبیهی دل
ما شام ماتم است
عهد مدافعان
حرم با تو محکم است
عباسهای شیعه
وفادار و جانفشان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
امروز در حمایت
تکفیریان پست
تحریم و قصهی
عمر سعد باز هست
کفر ایستاده
است اماننامهاش به دست
در پشت هر
بیانیه دارند صد بیان
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
گاهی به تشنگی،
به بلا فکر میکنم
گاهی به کشتگان
منا فکر میکنم
گاهی به وضع
کربوبلا فکر میکنم
آقا بیا گره
بزن این بغض را به آن
عجل علی ظهورک
یا صاحب الزمان
++++++++
شاعر : پروانه نجاتی
امام
زمان(عج)-ولادت
بر تو و بوی آشنات ،
سلام
بر تو و شهر سامرات
سلام
بر تو و بر محبت تو درود
بر
تو و بر نشانه هات سلام
خانه های شما فراوانند
هم
نجف هم به کربلات سلام
مسجد سهله مسجد کوفه
به
قم و مشهدالرضات سلام
تو ستاره تو مهری و ماهی
تو
عزیزی بقیت اللهی
ای برازندهء وجود شما
لفظ
مولا و واژهء آقا
جان فدا می کند به روز ظهور
در
رکاب تو حضرت عیسی
بند قنداقۀ بهشتی تو
می
دهد بوی مادرت زهرا
چهرهء تو به مادرت رفته
قد
و بالا به حضرت سقا
مات مانده امام عسکریت
از
جمالِ چو ماه حیدریت
آیت اللهِ بی کرانِ خدا
حضرت
صاحب الزمانِ خدا
عرش حق آستان خانۀ توست
خانۀ
توست جمکران خدا
نورِ امّیدِ آخر زهرا
آخرین
تیر در کمان خدا
دست خالق کشیده ریسۀ نور
از
زمین سمت آسمان خدا
چه کسی هم تراز و پایۀ توست
شمس
، یک گوشه ای ز سایۀ توست
آسمان ، مِی اگر ببارد ، کم
سر
به پایش اگر گذارد ، کم
بر قدومش تمام سطح زمین
یاس
و نرگس اگر بکارد ، کم
سرِ تعظیم ، پایِ آقائیش
خلق
عالم فرو بیارد ،کم
درب و دیوار شهر ثابت کرد
عاشقِ
در به در ندارد ، کم
شامل ما عنایت و بذلش
جان
فدای عمو ابالفضلش
چه بزرگان که در برت بودند
خادمِ
دست پرورت بودند
چه کسانی که مثل بحرالعلوم
همۀ
عمر نوکرت بودند
حائری ها طباطبائی ها
همه
خدّام محضرت بودند
علمایی که با تمام وجود
خاک
پاهای مادرت بودند
در رثای تو خطبه ها خواندند
عهد
خواندند ، ندبه ها خواندند
ای همه شور ای سراسر نور
چشم
بد از تو تا قیامت دور
ماکه خواهان روز موعودیم
چشم
هر کس تو را نخواهد کور
تا سپاهی به مثل ما داری
پای
خصم تو هست در لب گور
گرچه داری حضور بین ما
هست
شیرینی حضور ، ظهور
گر اشاره کنی به پا خیزیم
سرِ
دشمن به پای تو ریزیم
عرشیان باید اعتکاف کنند
دور
قنداقه اش طواف کنند
به بزرگیّ و بی نظیریِ او
همگی
باید اعتراف کنند
در ظهورش که تیغ بر دارد
همه
شمشیرها غلاف کنند
ناتوانند دشمنانش تا
با
یل فاطمه مصاف کنند
پشت ، بر کعبه می دهد آن روز
ریشۀ
ظلم می کَند آن روز
عاقبت تکسوار می آید
شیر
حیدر تبار می آید
پرچم یا حسین بر دوشش
در
کفش ذوالفقار می آید
سیصد و سیبزده نفر دارد
با
همه اقتدار می آید
وعدهء حق شود برآورده
این
زمین را قرار می آید
پس بخوانید در همه ساعات
یک
دعای فرج پس از صلوات
شاعر : مهدی مقیمی
امام زمان(عج)-مناجات
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
امام زمان(عج)-مناجات
غروب
جمعه
غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
افق افق دل من را غبار می
گیرد
نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
نه با دعای سماتم قرار می گیرد
نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
که نغمه عشراتم به بار می گیرد
دل صنوبریم زین هوای مه آلود
نه از فراق که از انتظار می گیرد
قسم به عصر که خسران قرین انسان است
مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد
بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
در این دیار هزاران هزار می گیرد
به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد
جمال یار چو خورشید عالم افروز است
حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد
تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
ز چیست یار من از من کنار می گیرد
اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
دل زهیر چو شبهای تار می گیرد
شاعر : زهیر دهقان آرانی
یا اباصالح المهدی
و آن
دلیــل خدایی که حاضری امّا
بـرای آمـدنت نـدبه خوانده ام ؛ آقا
خدا کــند که بتـابی
به باور مـردم
و گل کنی به بلنــدی عشق در دلها
تو فصل آخر منظومه ی خدایی عشق
تمام ِ سوره ی یاسین ، طلیعه ی طاها
قــیامِ
حتمی عشقی ، قـعود در قلبم
ســرادقات جمـال ِ تو ، جنت المـأوا
بیاکه بی تو چه سرد است فصل ایمانم
و با تو سبــز و بهاری ، تمــام باورها
شاعر : رضا محمد صالحی