مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

مدیریت وبلاگ

تقویم ساعت

نویسندگان

اشعار عید غدیر

  • ۴۷۵ نمایش
  • امیرالمومنین(ع)-عید غدیر

    ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک

    ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک

    ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک

    آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک

    شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک

    یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

    عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب

    ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب

    عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت

    عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت

    عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت

    عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت

    عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت

    روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

    کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد

    شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد

    کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند

    در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند

    از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند

    بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند

    شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند

    هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

    ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک

    این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک

    یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ

    یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ

    یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ

    یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ

    یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ

    یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

    یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد

    هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد

    دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت

    بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت

    بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت

    کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت

    نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت

    در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

    اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل

    اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل

    یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن

    بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن

    تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن

    آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن

    از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن

    آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

    ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت

    ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت

    ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم

    ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم

    ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم

    ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم

    ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم

    هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

    چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی

    سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

    یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت

    تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت

    لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت

    گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت

    طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت

    انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

    گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان

    منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان

    تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان

    دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان

    در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان

    تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان

    هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان

    هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

    جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ

    مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ

    میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید

    مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید

    لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید

    تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید

    نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید

    خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید

    هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد

    ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد

    بارها باید که دیوار حرم همچون در آید

    قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید

    چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید

    بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید

    بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید

    تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

    اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش

    اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش

    کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم

    غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم

    پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم

    مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم

    جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم

    خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

    «میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم

    با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

    شاعر : استادحاج غلامرضا سازگار
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۵
    یاسین

    مناجات

  • ۵۰۴ نمایش
  • شعر مناجات :

    دنیازده به عزت دنیا نمیرسد

    حیران غیرِ دوست به صحرا نمیرسد

    باید به فکر بود که او فکر ما کند

    مجنونِ بیخیال به لیلا نمیرسد

    ثابت شد از جوانی از دست دادهاش

    عشق کسی به عشق زلیخا نمیرسد

    از بس اسیر عشق مجازی شدیم ما

    در قلب ما به صاحبِ ما ، جا نمیرسد

    با این همه گناه که ما مرتکب شدیم

    خیلی عجیب نیست که آقا نمیرسد

    روزی که عمر ما بشود وقف عشق او

    امر ظهور ، به اگر اما نمیرسد

    این اعتقاد ماست که بی گریه بر حسین

    حاجات ما به نوبت امضا نمیرسد

    سرها به نیزه رفت ولی ماندهام چرا

    نوبت به دفن کردن تنها نمیرسد

    شعر ولادت :

    خوب است گهی گفتن اوصاف معادی

    گاهی رصد معنی پیغام منادی

    توصیف قیامت به قد و قامت یار است

    آن یار که با اوست مقدس غم و شادی

    آراسته شد عالم و آدم به هدایت

    زیباست سخن گفتن از حضرت هادی

    آن صورت با هیبت و آن سیرت محبوب

    آن مرحله ی علمی و آن عمر جهادی

    آن زندگی ساده و آن بندگی ناب

    ای کاش که امرش نشود ساده و عادی

     

    تمثال قیامت همه در قامت آقاست

    هر کس که هدایت شده از امت آقاست

     

    می ریزد از آن قامت رعنا ، گُل تقوا

    وز لعل لبش ذکر علی ، سوره ی اعلی

    رفتار محمد ، همه گفتار محمد

    کردار محمد ، تو بگو آمده طاها

    در جود جواد است و به رافت چو رضا نام

    در عصمت و پاکی به خدا جلوه ی زهرا

    در زهد حسن باشد و در جهد حسین است

    این را ز ره علم و عمل می کند احیا

    اعجاز نگاهش به دو صد نیل کند امر

    موساست کجا تا نگرد این ید بیضا

     

    دلبسته به آن طره ی گیسوی کمند است

    با هر که شود یار عجب بخت بلند است

     

    درس است به ما واجب او ، مستحب او

    فرض است برای همه درس ادب او

    زیباست نوای سحر و نغمه ی صبحش

    سجاده و محراب گرفتار شب او

    هادی ست همان کعبه و هادی ست همان رکن

    سرچشمه ی زمزم همه دم تشنه لب او

    صحرای منا زیر نگاه کرمش مست

    چشم دل حجاج همه در طلب او

    قربان شدگانند فدایی قدومش

    خوب است دعای فرج از لعل لب او

     

    فرخنده تر از مقدم هادی به جهان نیست

    زیباتر از این غنچه به گلزار جنان نیست

     

    او باب غدیر است و مِی ناب غدیر است

    هادی ست که بر ساغر و پیمانه امیر است

    تا باب هدایت به علی حضرت هادی ست

    پیداست که او ساقی این عید کبیر است

    می ریخت احادیث غدیر از لب لعلش

    در بحر ولایت سخنش در منیر است

    در باب زیارات اگر جامعه از اوست

    در باب مناجات هم او عین مجیر است

    خوب است حرم را به محبش بسپارند

    در موسم حج نیز فقط شیعه مدیر است

     

    تا سینه سپر شیعه ی هادی ست مصمم

    مانع به ره کرببلا نیست مسلم

     

    با عمر کمش لطمه ی بسیار کشیده

    بر خویش غم فاطمه بسیار خریده

    سرتاسر دوران گرانمایه ی عمرش

    جز گوشه ی زندان و به تبعید ندیده

    در دوره ی او بود که تخریب حرم شد

    خود کرب و بلا را همه ویران شده دیده

    در گوشه ی تبعید سر سفره ی روضه

    ذکر دو لبش بود قد عمه خمیده

    خون جگر از دیده به " یا عمّتی" اش رفت

    هر بار که تا روضه ی گودال رسیده

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۳:۲۳
    یاسین

    محکومیت آل سعود

  • ۴۷۹ نمایش
  • محکومیت آل سعود
    خبر آورده‌اند از مکه

    خبری داغ، داغ و طاقت‌سوز

    خبر آورده‌اند از مکه

    که منا، کربلا شده امروز

     خبر آورده‌اند از مکه

    راه را بسته‌اند بر مردم

    خائنان سقیفه‌ی نیرنگ

    وارثان قبیله‌ی هیزم

     لحظه‌ای دل نمی‌شود فارغ

    از غم این جنایت خونبار

    پشت این پرده باز مشهود است

    دست‌های پلید استکبار

     دست آنان که در جهان امروز

    به زَر و زور خویش می‌نازند

    در یمن، غزّه، در دمشق و عراق

    هردم از کُشته، پُشته می‌سازند

     خونِ مظلوم سخت دامن‌گیر...

    خونِ مظلوم خون‌بها دارد

    می‌رسد فاتحی که در درستش

    پرچم سرخ کربلا دارد

     خبر از سمت مکه می‌آید

    خبری داغ، داغ و طاقت‌سوز

    می‌رسد ذوالفقار خون‌خواهی

    می‌رسد روز مرگتان آن روز

     ای رژیم خبیث کودک‌ کُش!

    عمر نحس تو رو به اتمام است

    کوری چشم هر چه وهّابی

    صبح فردا به نام اسلام است

    شاعر : یوسف رحیمی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۵۳
    یاسین

    ولادت حضرت امام هادی (ع) تبریک و تهنیت باد

    ولی الله کلامی زنجانی

    بر لشکر کفر چیره ات باید خواند
    خورشید به شام تیره ات باید خواند
    درس ادب و ولایت و  تقوا را
    در جامعه کبیره ات باید خواند

    ************************

    غلامرضا سازگار

    اهل ولا مرحبا فصل سرور آمده
    سینه سینای دل مرکز طور آمده
    ساقی توحید با جام طهور آمده
    جلوه گر از برج غیب آیت نور آمده
    محو شده باطل و حق به ظهور آمده
    که گشته روشن به او چشم و دل خاص و عام

    بیا به بستان وحی فیض دگر را ببین
    به دست شمس الضحی رشک قمر را ببین
    روی ملک را نگر، جن و بشر را ببین
    با پدری چون جواد بهین پسر را ببین
    علی بخوانش ولی پیامبر را ببین
    امام هادی است این هدایتش مستدام

    دهُم ولی خدا امام این نه وراق
    به علم او پایبند هشت جهان هفت طاق
    شش جهت و پنج حس بدو بَرَد اشتیاق
    فتد در این چار ام بدون مهرش فراق
    اگر دو عالم کند به مهر او اتفاق
    به ذات یکتا شود جحیم، دارالسلام

    محبّت او بود عنایت واسعه
    به امر و نهیش مدام جاذبه و دافعه
    ز فیض او شد قوی باصره و سامعه
    عنایتی از کفش عناصر اربعه
    حکایتی از دمش زیارت جامعه
    کز آن هزار آفتاب درخشد از هر کلام

    بیا به بیت الولا جمال داور ببین
    جمال داور نگر روی پیمبر ببین
    کمال خیرالنسا جلال حیدر ببین
    کنار ابن الرّضا رضای دیگر ببین
    جواد را با گلی بهشت پرور ببین
    بهشت از این گل گرفت آبرو و احترام

    ابوالحسن کنیه و علی بود نام او
    ز حور دل می‌برد کبوتر بام او
    پرندگان هوا شیفتة دام او
    درندگان زمین اشک فشان رام او
    چشمة آب حیات جرعه‌ای از جام او
    الا الا تشنگان از او ستانید جام

    پناه من کوی او نگاه من سوی اوست
    کعبة من سامره قبلة من روی اوست
    رشته توحید من سلسلة موی اوست
    بهشت در سایة قامت دلجوی اوست
    جهان هستی همه پر از هیاهوی اوست
    عالم خلقت کند در حرمش ازدحام

    به هر کجا ساکنم مرا وطن سامره است
    تکلمم روز و شب به هر سخن سامره است
    نقل سخن سامره نُقل دهن سامره است
    مرا به حجن چه کار؟ بهشت من سامره است
    که خاک آن مظهر حیّ زمن سامره است
    به صبحگاهش درود به شامگاهش سلام

    بر این زمین آسمان دوخته چشم نگاه
    بر این زمین آورد ملک ز گردون پناه
    از این زمین می‌وزد نور به عرض اله
    از این زمین یافت دل به سوی معبود راه
    در این زمین خفته‌اند دو آفتاب و دو ماه
    نرجس نیکو سرشت حکیمه با دو امام

    بگوش عالم رسد ندای این خاندان
    دوده آدم شود فدای این خاندان
    ناز به شاهان کند گدای این خاندان
    خلقت هستی بود برای این خاندان
    زبان «میثم» کند ثنای این خاندان
    هماره در روز و شب همیشه در صبح و شام

    =================


    شروع عشق به نام خدا به نام شما

          من آفریده شدم تا شوم غلام شما

            هزار شکر نبوده هنوز روی سرم

          به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما

              کبوتر دل من که نمی پرد همه جا

          از آن زمان که گرفتار شد به دام شما

                برای آنکه جنان را فقط نگاه کند

          نشسته است شب و روز روی بام شما

            خوشا به حال کسی که شده در این دنیا

          مسیر زندگی اش روشن از کلام شما

            شما تمامی دار و ندار من هستید

          تمام عمر همه اعتبار من هستید

            جهان به زیر قدوم تو خار می گردد

          نفس زنی همه عالم بهار می گردد

            برای عرض ارادت به محضرت، خورشید

          به سمت گنبد تو رهسپار می گردد

            یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب

          میان صحن تو مثل غبار می گردد

            اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم

          هزار بار به پایت نثار می گردد

            اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه

          یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد

            همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد

          و خوش به حالش اگر خاک سامرای تو شد

           دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی

          نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی

            نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم

          تمام حاجت من آستانه ات هادی

            بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب

          برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی

            به عرش نقل محافل بیان مدح شماست

          و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی

            تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود

          شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی

            تو آمدی که بدانم جلال یعنی چه !

          تو آمدی که ببینم جمال یعنی چه !

            بگیر دست مرا تا به سامرا ببری

          بگیر دست مرا عرش کبریا ببری

            ببین که دور و بر من غریبه بسیار است

          بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری

            تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان

          بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری

            همه یقین من این است راه حق آنجاست

          به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری

           به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا

          مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری...

            که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا :

          "میان آن همه لشکر ...حسین... وا...تنها..."

            رضا رسول زاده

                ********************

                 هرکه را آسمانی اش کردند

          در نگاه تو فانی اش کردند

             هرکسی را که عطر و بوی تو داشت

          غرقِ در مهربانی اش کردند

            در بهشت خدا محبّ تو را

          لایق حکمرانی اش کردند

            و سپس عاشق ولایت را

          تا ابد جاودانی اش کردند

            از سبوی تو هرکسی مِی زد

          مست آئینه خوانیش کردند

            هر نبی را جدا جدا اوّل

          پای درس تو فانی اش کردند

            هرکسی را لیاقتی دادند

          خرج دلبر جوانی اش کردند

            با نگاهت دوباره زنده شدیم

          تو نظر کرده ای که بنده شدیم

            عشق سرمست دلربایی توست

          عاشق جلوه ی خدایی توست

            جـبرئیل آفـریـدن ای آقـا

          ذرّه ای از هنرنمایی توست

            ریزه خوار قدیمی ات حاتم

          شغل حاتم فقط گدایی توست

            از نگاه تو کفر می لرزد

          این همان ارث مرتضایی توست

            از دم تو مسیح جان گیرد

          لیک عیسی خودش فدایی توست

            کربلایی، مدینه ای، حاجی ست

          هر محبّی که سامرایی توست

            مست جام توایم یا هادی

          ما غلام توایم یا هادی

            دست خالی منم، کریم تویی

          روح رحمان و یا رحیم تویی

            فخر دارم به آسمان و زمین

          چون امیر من از قدیم تویی

            پیش دریای علم جاویدت

          همه جاهل، فقط علیم تویی

            عرش حق اعتبار دارد چون

          ساکن کوی آن حریم تویی

            بهر ایران بس است، استادِ

          شاه عبدالعظیم تویی

           تو کلیمُ اللَه از تبار علی

          گفت موسی فقط کلیم تویی

            کی شود شیعه ی شما گمراه؟

          راه ایمان مستقیم تویی

            با تو من تا خدا سفر کردم

          با تو از لامکان گذر کردم

            جامعه یک حدیث ناب تو بود

          جامعه بهترین خطاب تو بود

            هر سلامش معارفی کامل

          این قدیمی ترین شراب تو بود

            هست قرآن کتاب ختم رسل

          به خدا جامعه کتاب تو بود

            جامعه کٌُنهِ معرفت سازی است

          این زیارت در احتساب تو بود

            پشت چشمان تو بُود خورشید

          پس طلوع از پس نقاب تو بود

            سحری من خدا خدا کردم

          لحن لبیک حق جواب تو بود

            جامعه، نافله و عاشورا

          از وصایای مستجاب تو بود

           هادی فاطمه دعایم کن

          متّقی در ره خدایم کن

            هرکه در این سرا ولایت داشت

          از ولای شما روایت داشت

            هرکسی در مسیر ایمانش

          به خدا از شما هدایت داشت

            مورد لطف حضرت زهراست

          دلت از هرکسی رضایت داشت

            تا خدا رفت و رستگارش کرد

          هرکه را چشم تو عنایت داشت

            در مسیر عبورتان آقا

          ملکی پر به زیر پایت داشت

            بهر بخشیدن تمام بشر

          خاک پای شما کفایت داشت

            دست خالی نرفته هرکس که

          سفری سوی سامرایت داشت

            طالب عزّت و سرورم من

          با شما انعکاس نورم من

            می رسد بوی حضرت هادی

          عطر گیسوی حضرت هادی

            قبله ی عاشقان و سرمستان

          خم ابروی حضرت هادی

            شیر هم صید می شود بین

          پیچشِ موی حضرت هادی

            ماه شرمنده می شود نزد

          رخ مهروی حضرت هادی

            در گلستان یار، شد مهدی

          گل خوشبوی حضرت هادی

            فخر دارد به باغ های بهشت

          تربت کوی حضرت هادی

            هرکه را فیض طاعتش دادند

          می ناب شهادتش دادند

            حرف تو حرف ناب ایمان است

          همه اش آیه های قرآن است

            آن ولایت که گفته ای آقا

          مرکز ثقل آن در ایران است

            انقلابِ ولاییِ ایران

          همه از التفات جانان است

            لقب شیعه ی حقیقی ِ تو

          به خدا لایق شهیدان است

            گشته بیدار امّت اسلام

          این همان وعده ی امامان است

            دشمنی با گناه و استکبار

          پر پرواز هر مسلمان است

            هرکه تهدید می کند ما را

          بی گمان در مسیر شیطان است

            کاش می شد شهیدتان باشم

          تا ابد رو سفیدتان باشم

            گردش روزگار دست شماست

          در خزان هم بهار دست شماست

            من گرفتار سامرا هستم

          اذن دیدار یار دست شماست

            آبرو دارم از محبّت تو

          هادیا، اعتبار دست شماست

            ضرب شصتی نشان دشمن ده

          یا علی ذوالفقار دست شماست

            ای چهارم علی ز آل علی

          کوثر خوشگوار دست شماست

            بیقرارم تو التیامم ده

          در دو عالم قرار دست شماست

            شکر حق سائل شما هستم

          روزیِ بی شمار دست شماست

            من نمک گیر سفره ات هستم

          از سبوی ولای تو مستم

            جواد پرچمی


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۲۰:۰۴
    یاسین

    اشعار روز عرفه

  • ۵۰۳ نمایش
  • اشعار روز عرفه

    چه خوب شد عرفه دلبرم صدایــم کرد
    خدا به خاطر ارباب این عطایـــم کرد

    به دامن جبل الرحمه پا به پای حبیـب
    به آستان رفیع دعا رهایـــــــم کرد

    چه فرصتی که به همراه کاروان حسین
    مسافر سفر دشت نینوایــــــــم کرد

    زسعی مروه و سعی صفا عــــبورم داد
    به طوف حج حقیقی دل آشنایـم کرد

    چه منتی که در این روز معرفت،اربـاب
    به خوان نعمت العفو خود گدایــم کرد

    منی که هیچ نبودم به شی مذکــوری
    به حب فاطمه شایسته ثنایم کـــــرد

    به افتخار علی ره به بام هـــایـــم داد
    که هم نشین تمام فرشته هایــم کرد

    ز گریه حوله احرام دلبرم خیس اسـت
    صدای ناله ارباب مبتلایم کـــــــرد

    همه به حال دعای حسین می گـریند
    نوای یارب زینب پر از نوایــــم کرد

    به دیده اشک مناجات کنندگان زیباست
    زگاهواره خود کودکی ندایم کــــــرد

    علی اکبر و طعم فراز های دعـــــــا
    به شیوه های دعا خواندن آشنایم کرد

    به اشک چشم علمدار کاروان سوگــند
    حسین بود که دلداده خدایم کـــــرد

    همان حسین که با جلوه کرامت خــود
    کرم نمود و صدا سوی خیمه هایم کرد

    -----------

    شرح دعای عرفه، خون دلِ خونِ خداست
    فلسفه ی وجودی اش، غم تمام انبیاست
    بر دل حکومت می کند هر جمله اش دانی چرا؟
    چون عرفه ورودِ به، محرم و کربلاست

    ------------

    تنگ غروب و ساحلِ شور و نوای عرفه
    شکسته کشتی دلم، به ناله های عرفه
    بر پرِ سجاده‌ی دل، گره نشسته، وا نما
    ای گل سجاده نشین، به یک دعای عرفه

    به روی خاک بسته‌ام، تیمم نیایشی
    تو را قسم اشارتی، بر این گدای عرفه
    دخیلِ بندِ خیمه‌ی عزیزِ آل کوثرم
    شفا بده مریض را، تو ای شفای عرفه
    قسم به جد اطهرت، قسم به اشک مادرت
    به هر نفس بخوانمت، به نغمه‌های عرفه
    رها نمی‌کنم تو را، غریب دشتِ زمزمه
    من و غروبِ قسم و تو و خدای عرفه
    چه کرده‌ای تو با دلم، در این نسیمِ واپسین
    به روضه‌ای مهار کن! تو عقده های عرفه
    ---------------

    آه ای خیمه نشین عرفات
    وارث خون قتیل العبرات

    در کجایی که دلم بی تاب است
    تشنه ام وصل تو جانم ناب است

    بی جمال تو سیه خورشید است
    آرزویت سحر امید است

    آه ای خیمه نشین ماه علی
    دیدن روی تو فیض ازلی

    من به مهر تو گرفتار شدم
    بین که از هجر تو بیمار شدم

    تا که از ماه رخت دور شدم
    شب ظلمانی و بی نور شدم

    کن دعا جانب تو برگردم
    تا که دلداده ی دلبر گردم

    آه ای خیمه نشین در صحرا
    یوسف گم شده ای از زهرا

    همچو یعقوب اسیر آهم
    بوی پیراهن یوسف خواهم

    در کجا خیمه زدی دلبر من
    تا شوی قبله ی چشم تر من

    وارث خون گل یاس تویی
    گریه کن بر غم عباس تویی

    خیمه ای که روضه اش خواند کسی
    تو سراسیمه به خیمه برسی

    حال در مجلس ما هم تو بیا
    که شده روضه سقا بر پا

    -----------

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۱۹
    یاسین

    غروب جمعه  
    غروب جمعه دلم بوی یار می گیرد
    افق افق دل من
     را غبار می گیرد

    نه با زیارت یاسین دلم شود آرام
    نه با دعای سماتم قرار می گیرد

    نوای ندبه صبحم هنوز ورد لب است
    که نغمه عشراتم به بار می گیرد

    دل صنوبریم زین هوای مه آلود
    نه از فراق که از انتظار می گیرد

    قسم به عصر که خسران قرین انسان است
    مگر هر آنکه دانش خود را به کار می گیرد

    بدان که دلبر ما جان برای یاری خویش
    در این دیار هزاران هزار می گیرد

    به گوش منتظران گو که صبح نزدیک است
    اگر چه شب ز رفیقان دمار می گیرد

    جمال یار چو خورشید عالم افروز است
    حجاب نفس تو را زان نگار می گیرد

    تمام دلخوشیم یک نگاه کوچک اوست
    ز چیست یار من از من کنار می گیرد

    اگر که یار نخواهد به جلوه غم ببرد
    دل زهیر چو شبهای تار می گیرد

    شاعر : زهیر دهقان آرانی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۹
    یاسین

    امام زمان (عج)

  • ۳۴۰ نمایش
  • یا اباصالح المهدی

    و آن دلیــل خدایی که حاضری امّا
    بـرای آمـدنت نـدبه خوانده ام ؛ آقا

    خدا کــند که بتـابی  به باور مـردم
    و گل کنی به بلنــدی عشق در دلها
    تو فصل آخر منظومه ی خدایی عشق
    تمام ِ سوره ی یاسین ، طلیعه ی طاها
    قــیامِ  حتمی عشقی ، قـعود در قلبم
    ســرادقات جمـال ِ تو ، جنت المـأوا
    بیاکه بی تو چه سرد است فصل ایمانم
    و با تو سبــز و بهاری ، تمــام باورها

    شاعر : رضا محمد صالحی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۲۰
    یاسین

    23 ذی القعده

    روز زیارتی مخصوص حضرت امام رضا علیه السلام

     در فضیلت ماه ذی القعده و به خصوص روز زیارتی امام رضا (علیه السلام) شایسته دیدیم مطالب ذیل را به محضر خوانندگان محترم تقدیم کنیم:

    مرحوم حاج شیخ عباس قمی در وقایع الایام و مفاتیح الجنان می نویسد :

    بدان که این ماه اول ماههای حرام است که حق تعالی در قرآن مجید ذکر فرموده (و آنها ذی القعده و ذی الحجه ، محرم و رجب است که در اسلام معظم و مکرم بوده اند) و سید ابن طاووس روایتی نقل کرده که ذی القعده محل اجابت دعاست در وقت شدت و در روز یکشنبه این ماه نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که مجملش آن است که هر که آنرا به جا آورد تو.به اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصماء او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد و توسعه رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود.
    ( شرح این نماز پر فیض در مفاتیح الجنان آورده شده)

    روایت شده که هر که در یکی از ماههای حرام سه روز متوالی که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد ثواب 900 سال عبادت برای او نوشته شود . اما مناسبت های مهم این ماه عبارتند از:

    - 1 ذی القعده ولادت با سعادت حضرت معصومه (س)

    - 5 ذی القعده بالا بردن دیوار خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع)

    - 6 ذی القعده نامه نوشتن حضرت مسلم در کوفه برای امام حسین (ع)

    - 11 ذی القعده ولادت با سعادت امام رضا (ع)

    - 23 ذی القعده روز بسیار شریفی است ، این روز زیارتی مخصوص امام رضا (ع) است و زیارت آن حضرت از دور و نزدیک سنت است.

    علامه ی مجلسی می گوید :

    زیارت حضرت رضا علیه السلام در روزهای مقدس اسلامی افضل است ؛ خصوصا روزهایی که اختصاص به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت (11 ذی القعده) و روز شهادت آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز 23 ذی القعده (طبق روایتی روز شهادت آن حضرت) نیز نقل می کند و در پایان می نویسد : استحباب زیارت آن حضرت در ماه رجب گذشت (بحار الانوار جلد 99 صفحات 43 و 44) . مرحوم محدث قمی روز 25 ذی القعده را نیز به این موارد ضمیمه کرده است.

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۵۸
    یاسین

    یا سلطان یا ابالحسن (ع)

    من با تو زندگی نکنم پیر می شوم
    بی تو من از جوانی خود سیر می شوم


    من در شعاع پرتو شمس الشموسیت
    بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

    آیینه کاری حرمت ذره پروری است
    من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

    در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را
    اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

    من در شمار سلسله راویان شدم
    چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

    من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند
    دارم به پای خویش سرازیر می شوم

    یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت
    اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

    وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز
    بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

    بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا
    هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

    نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد
    کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟

    آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب
    بر بال کفتران تو تحریر می شوم

    این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود
    گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

    برداشت سیل گریه بساط زیارتم
    نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

    حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات
    من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

    وقت ورود در حرم تو هوایی ام
    وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

    بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز
    من حاجی توام که به تقصیر می شوم

    یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم
    آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۴۷
    یاسین

    امام رضا(ع)-مدح و مناجات
    کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه
    هر دم زنم صدایت یا ثامن الائمه

    دست مرا تو هرگز خالی نمی گذاری
    قربان این عطایت یا ثامن الائمه

    بهر توسل امشب دلها روانه گشته
    از صحن باصفایت یا ثامن الائمه

    یک شعبه از بهشت است صحن و سرایت آقا
    دل میبرد سرایت یا ثامن الائمه

    در روز محشر آقا این افتخار من بس
    من نوکرم برایت یا ثامن الائمه

    خورشید مشرقین ایرانیان همیشه
    آن گنبد طلایت یا ثامن الائمه

    آقا اجازه دارم یک پرسشی نمایم
    داری ز من رضایت یا ثامن الائمه ؟

    دلتنگت هستم آقا اذنی بده بیایم
    تا جان کنم فدایت یا ثامن الائمه

    هنگام جان سپردن کردی صدا جوادت
    قربان آن نوایت یا ثامن الائمه

    یاد حسین زهرا لب تشنه جان سپردی
    شد طوس کربلایت یا ثامن الائمه

    در شهر طوس بودی هرگز کسی ندزدید
    انگشتر و عبایت یا یا ثامن الائمه

    شاعر : حبیب باقر زاده


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۳۱
    یاسین


    درد گناه

    عمری تباه کردم عمر گرانبهارا

    دیدم ره درست و رفتم ره خطارا

    دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد

    دنبال غیر رفتم گم کردم آشنارا

    درسینه آه دارم درد گناه دارم

    جز توبه نیست درمان این درد بی دوارا

    هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست

    یارب ببخش مارا یارب ببخش مارا

    گیرم زدر برانی در پشت در بمانم

    غیراز در تو دارم یاسیدی کجارا

    من برده ام همیشه کوه گناه بردوش

    تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا

    از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم

    یأس مرا گرفتی دادی به من رجارا

    هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ

    ای خاندان عصمت  من دامن شمارا

    میثم تمام عالم آرند سر به سجده

    هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را

                                                         استاد حاج غلامرضا سازگار

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۵
    یاسین

    هوالحق

    بر در این خانه با دست تهی در می زنم

    بی پرو بالم خدارا تا کجا پر می زنم

    گریه کرد و یاعلی گفت و به کامم ریخت شیر

    بوسه از روی ادب بر پای مادر می زنم

    خاک راه دوست را برچهره سازم آبرو

    سنگ آل الله را بر سینه و سر می زنم

    گرمی جنت بجوشد اززمین و آسمان

    من فقط زهرائیم ساغر زکوثر می زنم

    هرکسی دارد پناهی هرکسی کوبد دری

    من امیر المؤ منین را حلقه بر در می زنم

    عبد فرمان اگر سلمان او فرمان دهد

    دل به دریا می سپارم پا درآذر می زنم

    بارها در می زنم گر بر رویم در وانشد

    بار یگر بار دیگر بار دیگر می زنم

    از دل گهواره تا تابوت ذکرم یا علی است

    دم زحیدر دم زحیدر دم زحیدر می زنم

    تا بپوشد در صف محشر سیاهی مرا

    رنگ بر پرونده ام از خون اصغر می زنم

    خاک راه میثم خرما فروشم میثمم

                                                دم زاهل البیت حتی روز محشر می زنم


                                          استاد سازگار


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۲۱
    یاسین

    اشعار ولادت امام رضا (ع)
    دوباره مادر احمد پیامبر زاده
    و یا که بنت اسد حیدری دگر زاده

    و یا که فاطمه شبّیر یا شبر زاده

    یم وسیع ولایت مگر گهر زاده

    ستاره ی فلک موسوی قمر زاده

    که نجمه بر پسر فاطمه پسر زاده

    نگاهدار زهر چشم بد، خدایش باد

    رضاست این! پدر و مادرم فدایش باد

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۰
    یاسین

    شعر مدح و ولادت امام رضا (ع)ــ یوسف رحیمی

    از عالمی بریدم و اینجا رسیده ام

    یک عمر بال و پر زدم اما رسیده ام

     

    این قطعه با تمام زمین فرق می کند

    انگار من به عرش معلّی رسیده ام

     

    با قلب من تمام حرم حرف می زند

    شاید دگر به عالم معنا رسیده ام

     

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۰
    یاسین

    بوی سیب

    همیشه از حرمت بوی سیب می آید

    صدای بال ملائک عجیب می آید

    سلام!ضامن آهو!دل شکسته ی من

    به پای بوس نگاهت غریب می آید

    نگاه زخمی تو تا بقیع بارانی است

    مگر ز سمت مدینه طبیب می آید؟

    به پای درد دلت ای غریبه ی تنها

    علی ز سمت نجف عَن قریب می آید

    طلای گنبد تو وعده گاه کفتر هاست

    کبوتر دل من بی شکیب می آید

    برات گشته به قلبم مراد خواهی داد

    چرا که ناله ی«اَمَّن یُجیب» می آید

    (یوسف رحیمی)


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۶
    یاسین

    یا امام رضا(ع)

    رَبَنا آتِنا... محبت او

    رَبَنا آتِنا... ولایت او

    سائلم سائل امام رئوف

    تشنه ام تشنه ی کرامت او

    قصد کردم که این شب عیدی

    بروم ساعتی زیارت او

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۱
    یاسین

    مدح امام رضا (ع)

    گوشه ای از صحن تو هرکه غزل خوان میشود
    فارغ از هر های و هو سرمست اوزان میشود

    گوشه ی چشم پر از مهر تو سعدی پرور است
    شاعر تو صاحب چندین "گلستان" میشود

    ریسه ای از ماه و خورشید و ستاره میکشم
    باز هم سرتاسر مشهد چراغان میشود

    در شب میلاد تو همواره باید شاد بود
    هرکسی که غیر ازاین باشد پشیمان میشود

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۹
    یاسین

    اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) - جواد محمد زمانی

    تا ابد باغچه ی عطر بهار است اینجا

    دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا

    هر طرف رایحه باغ تجلی دارد

    به گمانم سحر آینه زار است اینجا

    بالهایی که ملائک به طواف آوردند

    وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا

    هر طرف آهوی دلهاست به دام افتاده

    نکند منطقه ی باز شکار است اینجا

    بس که روشن شده از گنبد تو صبح حرم

    نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا

    تحفه هایی که زمینی است کجا لایق اوست

    صلوات است که شایان نثار است اینجا

    این سخن بر غزل پیش ضمیمه بادا

    هرچه داریم نثار تو کریمه بادا

    در تماشای جلال تو ادب باید داشت

    ناله ای بدرقه راه طلب باید داشت

    در خور منزلت و شأن تو ذیقعده نیست

    جشن میلاد تو در ماه رجب باید داشت

    کوثر اسم تو شیرینی ایمان دارد

    وقت نامت به دهان طعم رطب باید داشت

    عاقل از درک حظور تو به عجز افتاده

    به تمنای تو دیوانه لقب باید داشت

    همچو پروانه اگر سوخت پر ما سهل است

    سخت عمری که پی شمع تو تب باید داشت

    آفرین بر تو که سر بودی و مکتوم شدی

    خواهر و دختر و هم عمه معصوم شدی

    لایق صحبت صبح تو به جز شبنم نیست

    جز ستاره شب احساس تو را محرم نیست

    در کویر آمدی از زمزمه گل رویاندی

    یعنی احساس زلال تو کم از شبنم نیست

    آنکه ایوان نجف گفته صفایی دارد

    داند ایوان تو از مرقد مولا کم نیست

    پای شیطان به شکوه حرمت باز نشد

    آنکه بیرون ز بهشت تو رود آدم نیست

    عشق بی حد تو را کافری اش می خوانند

    کفر هم باشد اگر آخر این عالم نیست

    آسمان می چکد از خواهش عرفانی ما

    حالت دَرهم ما مستحق دِرهم نیست

    از نسیم سحر آرامگهت پرسیدم

    که لبش جز به تب بوسه بر آن پرچم نیست

    حرمت جلوه توحید دمادم دارد

    قبله گاه است ولی مسجد اعظم دارد

    جواد زمانی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۴
    یاسین

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۹
    یاسین

    امام صادق(ع)-شهادت


    بوی غربت همیشه می آید

    از سر قبر بی چراغ کسی

    دل شهر مدینه میسوزد

    با تب شعله های داغ کسی

     

    جان عالم فدای قبری که

    غیر خورشید سایبانش نیست

    نه ضریحی نه سقف آینه ای

    بر سرش غیر آسمانش نیست

     

    دل من باز روضه میخواند

    روضه ی غربت شقایق را

    روضه ی حرمت و شکستن آن

    روضه ی گریه های صادق را

     

    روضه ای را که باز میخواهند

    پر پروانه را بسوزانند

    اصلاً انگار عادت اینهاست

    نیمه شب خانه را بسوزانند

     

    داغیِ سینه میکند باور

    با نفس هاش آه سردی را

    خاک این کوچه ها نمی فهمند

    غربت اشک پیرمردی را

     

    پیرمردی که سوز آتش را

    ساکت و بی کلام حس میکرد

    پیرمردی که درد غربت را

    مثل نبضش مدام حس میکرد

     

    وحشیانه هجوم آوردند

    کودکت داشت ناله سر میداد

    وسط کوچه دست بسته تو را

    تا کشیدند امامه ات افتاد

     

    بی عبا ، قد خمیده ، چون زهرا

    پا برهنه ز خانه ات بردند

    ای محاسن سپید آل رسول

    خون دل اهل خانه ات خوردند

     

    بین آن کوچه ای که باریک است

    چه غم گریه آوری داری

    از زمین خوردن تو فهمیدم

    بی کسی، ارث مادری داری

     

    ارث آن مادری که در کوچه

    صورتش در هجوم سیلی بود

    بعد آن ضربه سخت وا میشد

    پلکهایی که شد سیاه و کبود

     

    ولی آقا خیالتان راحت

    بین آن کوچه ظلم باطل شد

    معجر مادر زمین خورده

    بین صورت و دست حائل شد

    ***

    از سایت بی پلاک

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۹
    یاسین