مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

نغمه سرایان استان مرکزی

مداح اهل بیت (ع) حاج محمد هادی طیبی

مدیریت وبلاگ

تقویم ساعت

نویسندگان

۱۱۲ مطلب توسط «یاسین» ثبت شده است

دوبیتی ولادت امام حسن (ع)

امشب که ستاره علی پیدا شد 
تابید و فروغ دیدة مولا شد 
باب دگری بازشد  از باغ بهشت 
تا چشم حسن بروی زهرا وا شد 
                      

مرآت جمال ذوالمنن آمده است 
برخلق امام ممتحن آمده است 
بر روی نکویش صلواتی بفرست 
چون یوسف فاطمه حسن آمده است 
                      

ماییم و کرامات خدا داد حسن 
میلاد کرامت است میلاد حسن 
دوریم گر از مدینه امروز ولی 
ما را به مدینه میبرد یاد حسن 
               

امشب به جهان جلوة سرمد آمد 
آیینة حسن روی احمد آمد 
یعنی حسن آنکه صلح او می باشد 
احیا گر آیین محمد (ص) آمد

------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۴:۱۵
یاسین

گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد

دست من نیز به آن چشمه ی کوثر برسد 

اگر از شانه ی من بار گنه بردارید

پای این بنده هم از عرش فراتر برسد 

باز هم توبه شکستم ! بگذارید فقط

باز هم فرصت یک توبه ی دیگر برسد 

همه ی ترس من این است که هنگام گناه

عُمر این بنده ی آلوده به آخر برسد 

بس که آلوده ام " أبکی لِخروج نفسی "

وای از آن لحظه ی سختی که اجل سر برسد 

خیلی از تنگی و ضیق لحدم می ترسم

وحشت بیشتر آن است که مُنکر برسد

همه ی خواهشم این است که در موقع مرگ

سر این بنده روی دامن حیدر برسد 

مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حسّاس

حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد 

چادر مادر ما کار خودش را بکند

بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد 

مثل هر دفعه به ارباب توسّل کردم

حتماً ارباب به داد دل نوکر برسد 

مثل یک باز شکاری طرف میدان رفت

قصدش این بود به داد علی اکبر برسد

به روی نیزه ی لشکر ، جگرش را می دید

تکه تکه بدن گل پسرش را می دید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۱
یاسین

بسـم الله الرحمـن الرحیــم
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُۆْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَهَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُۆْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَهِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَ نَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَ بلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ .


سخن از خدیجه ، سخن از یک دنیا عظمت و پایدارى و استقامت درراه هدف است . به حق قلم فرسایى در باره کسى که خداوند بر اوسلام و درود فرستاد ، بسى مشکل است . اما به مصداق «مالا یدرک‏کله لا یترک کله ،» به بررسى گوشه‏ هایى از شخصیت و زندگى این‏بزرگ بانو مى‏پردازیم:


شنـاسنــامه خـدیجـه (س)

حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل وشصت وهشت سال قبل ازهجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود وپس ازشصت وپنج سال زندگی با شرافت وفضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل ازهجرت رسول خدا به مدینه به لقاءالله پیوست .

نام او خدیجه و کنیه اش «ام هند» نام پدرش « خویلد ابن اسد » ونام مادرش « فاطمه دخترزائدة بن الاصم»می باشد.( سیمای زنان در قرآن ،ص23)

خانواده ‏اى که‏ خدیجه را پرورش داد ، از نظر شرافت‏ خانوادگى و نسبت‏ هاى‏خویشاوندى ، در شمار بزرگترین قبیله‏هاى عرب جاى داشت . این‏خاندان در همه حجاز نفوذ داشت . آثار بزرگى و نجابت و شرافت ازکردار و گفتار خدیجه پدیدار بود . پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به « لویّ بن غالب» می رسد که جدّ اعلای پیامبر خداست و مادرمادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادرش با پیامبر اسلام هم نسب می باشد. (سفینه البحار ،ص379)


اخــلاق خـدیـجه (س)

خدیجه در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود . او به فضیلت اخلاقى و پذیرایى‏هاى شایان بسیار معروف بود وبدین جهت زنان مکه به وى حسد مى‏ورزیدند .
دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقى زبانزد و نمونه بود و به‏حق ایشان کفو خوبى براى پیامبر (ص) بود . بى‏تردید مى‏توان گفت‏که این سجایا و فضایل اخلاقى سبب شد تا خدیجه براى همسرى پیامبراکرم (ص) شایسته شمرده شود . طبق روایات ، او براى پیامبراکرم (ص) یاورى صادق بود .
حضرت خدیجه سلام الله علیها یکی از چهار زن کامل دنیا، اولین و بهترین همسر رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم و مادر فاطمه زهرا است. 


القـاب خـدیـجه(س) قبل از اسلام

القاب خدیجه (سلام الله علیها ) قبل از اسلام بسیار بوده است که کتابهای بسیاری در مورد آن سخن رانده اند و از جمله القاب عبارتند از:

1.حضرت خدیجه (سلام الله علیها )قبل از ولادت ، درکتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی نازل شد به عنوان ـ بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت » یاد شده است ، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) خطاب به عیسی چنین آمده: «نسله من مبارکة ، وهی مونس أمک فی الجنة»(بحارالانوار، ص352)؛ «نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت می باشد » 

2.در عصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، وبسیاری اززنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش]خوانده می شد.

3.شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر و مورد احترام خاص وعام بود که اورا با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان ] می خواندند.(دارالکتب الاسالمیة ، ج2،ص207)


ازدواج خـدیـجه (س)

خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم ) از یک طرف و ملاحظه اخلاق حمیده او در بازرگانی ازطرف دیگر ، وشنیدن اخباررسالت از علمای یهود ونصاری ازسوی سوم ، عاشق دلباخته معنوی پیامبر بود و گاهی در این را ه گریه می کرد ! و در شب هایی خواب به چشم اوفرو نمی رفت . ولذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصارا بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت ، وخدیجه آن را زیر بالشش گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید ، وآینده برایش روشن شد ، و چون چشم برگشود دیگربه خواب نرفت و سرانجام کنیزش نفیسه دختر ــــ وبه قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً در خواست ازدواج کرد. (بحار الانوار، ص23)

خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه ، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بن نوفل ، سرانجام به مقصود خود رسید ، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد ، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت واحترام در میان گرفته بودند ، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند ، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجراشد وپس از مراسم ، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت ، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت « سیدی !إلی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک !؛ای مولایم ! بیا به خانه خودت ، خانه من خانه تواست ، و من نیز کنیز تو هستم .» (سفینة البحار ،ج1،ص379)

خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد .

درعصرجاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، و بسیاری از زنان به انحراف های عصر جاهلی آلوده بودند،حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد ، به عنوان « طاهره» [پاک سرشت وپاک روش] خوانده می شد.


خصائل خدیجه (س)

خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار مى‏ رود . او اولین زنى‏ بود که به اسلام گروید ; چنان که على‏ بن ابى ‏طالب (ع) اولین‏ مردى بود که اسلام آورد . اولین زنى که نماز خواند، خدیجه بود. او انسانى روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه‏ مند به‏ معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به‏ اخبار آسمانى بود . همین شرافت‏ براى او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .

خدیجه از کتب آسمانى آگاهى داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» مى‏گفتند . از نظر عقل و زیرکى نیز برترى فوق العاده ‏اى داشت و مهمتر اینکه حتى قبل از اسلام وى را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» مى‏ خواندند .

جالب این است او از کسانى بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) مى‏کشید و همیشه از ورقه ‏بن نوفل و دیگر علما جویاى نشانه ‏هاى‏ نبوت مى‏ شد . 

اشعار فصیح و پر معناى وى در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت مى‏کند .

نمونه ‌اى از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است:

فلواننى امسیت فى کل نعمه و دامت لى الدنیا و تملک الاکاسره/فما سویت عندى جناح بعوضه اذا لم یکن عینى لعینک ناظره

اگر تمام نعمته اى دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانى که چشم ‏به چشم تو نیافتند .

دیگر خصوصیت‏ خدیجه این است که او داراى شم اقتصادى و روح ‏بازرگانى بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .

البته سجایاى اخلاقى حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان‏ آن ناتوان است . 

چه مى‏ توان گفت در شان کسى که مایه آرامش و تسلاى خاطر رسول‏ خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ مى‏ خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏هاى ایشان‏ محزون و آزرده مى‏ شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمى‏ کرد مگر یاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را مى‏ دید مسرور مى‏ شد»

ذهبى مى‏ گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است ; او از جمله‏ زنان کامل ، عاقل ، والا ، پایبند به دیانت و عفیف و کریم و ازاهل بهشت‏ بود . پیامبر اکرم (ص) کرارا او را مدح و ثنا مى‏گفت‏ و بر سایر امهات مومنین ترجیح مى‏ داد و از او بسیار تجلیل مى‏ کرد. به حدى که عایشه مى‏ گفت : بر هیچ یک از زنان پیامبر (ص) به ‏اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر (ص) بسیار او را یاد کرد .


فضایل خدیجه (س) درقرآن و روایات

**ایمــان و فداکــاری خـدیجـه (س)

خدیجه زنی با فضیلت ودارای کمالات علمی و معنوی بود ، ودر اثر معاشرت با پسر عمویش که عالمی دانا و دانشمند بود وبه رسالت پیامبر خدا در آینده ایمان داشت. می دانست که رسول خدا به پیامبری خواهد رسید.

خدیجه ازعلمای دیگر یهود و نصارا نیز سخنانی در تأیید نبوت پیامبر شنیده بود، وازهمه مهم تر در سفر بازرگانی آن حضرت به سرزمین شام ازطریق غلامش« میسره» که همراه کاروان بود، اطلاعات زیادی از کرامات و معجزات آن بزرگوار شنیده وبر عشق وایمانش افزوده بود. لذا با ورقة بن نوفل رازدل گشود وخواهان وصلت با پیامبر شد .

همه اینها حاکی ازایمان خدیجه به رسالت پیامبر بود که سالها قبل ازبعثت آن حضرت اتفاق افتاده ، لذا پس از مبعوث شدن به رسالت الهی نخستین شخصی که به وی ایمان آورد خدیجه بود. (دارالکتب الاسالمیة،ص207)

امیر مؤمنان در «خطبه قاصعه»می فرمایند : روزی که رسول خدا به پیامبری رسید،نور اسلام به هیچ خانه ای وارد نشد جز به خانه پیامبر وخدیجه که من سومین نفرآنان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را استشمام می کردم . (نهج البلاغه فیض الاسلام ، ص811)

خدیجه ازنظر ایمان وعقیده به جایی رسیده بودکه خدا وپیامبر و ملائکه اورا دوست داشتند ،وبر ایمان اومباهات می کردند ، واو را افضل زنان پیامبر و جزء برترین زنان عالم و جهان معرفی می نمودند !

خدیجه زنی است که پیامبر خدا (ص) در حق او می گوید:ای خدیجه!خداوند متعال هر روز به وجود توچندین بار به ملائکه اش مباهات می کند.

آری !خدیجه زنی بود که در اثر ایمان و فداکاری به جایی رسید که خداوند به اوسلام رساند . اونه تنها این همه ناملایمات را تحمل کرد،بلکه تمام تلخی های سیاسی واجتماعی آن روز را که قلب نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) را مجروح می ساخت ترمیم نمود ، و وی رادر ادامه سیرالهی اش یاری داد، ومایه آرامش شوهر گشت!


**خـدیجـه (س) در قـرآن

حضرت خدیجه نخستین ام المؤمنین است که در قرآن مجید به عنوان یکی از زنان پیامبر مورد توجه است، وبه طور شخصی نیز در سوره «ضحی» آیه هشتم به نام واوصاف او اشاره گردیده است.

قبلا خاطر نشان گردید که حضرت خدیجه قبل ازازدواج با پیامبر ثروتمند ترین شخص جزیرة العرب بود، وحدود هشتاد هزار شتر داشت و کاروانهای تجارتی اوشب و روز در طائف ویمن وشام ومصر وسایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیار داشت، که به تجارت اشتغال داشتند.

حضرت خدیجه پس از ازدواج با پیامبر همه اموالش را قبل از اسلام وبعد از آن ، در اختیار پیامبر گذاشت ، تا آن حضرت هرگونه که خواست آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر که فقیربود بی نیاز شد ، وخداوند درمقام بیان نعمتهای خود به پیامبر اکرم (ص) از جمله می فرماید:

«و وجدک عائلا فأغنی؛خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود» (سوره ضحی (93)، آیه 8)

این که نام وی درآدرس مذکور درقرآن مجید مورد عنایت قرار گرفته ، در تفسیرهای عامه و خاصه ودر روایات اهل بیت آمده است، و تصریح کرده اند که مراد از « بی نیازساختن پیامبر » مال و بخشش خدیجه بود که همه را در طبق اخلاص گذاشته وبرای پیشرفت دین مبین اسلام دراختیار پیامبر قرار داد. (سیمای زنان در قرآن ، ص23)


**خـدیجـه (س) در روایـات

در روایت اسلامی از طریق شیعه واهل تسنن نقل شده، اززبان پیامبر وامامان معصوم در شأن ومقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است .

دراینجا نظرشما را به نمونه هایی ازآن گفتار جلب می کنم .

1. پیامبر (صلی الله علیه و آله ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا!این خدیجه است ، هرگاه نزد تو آمد، براواز سوی پروردگارش واز طرف من ، سلام برسان:

«وبشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب ولانصب »«و او را به خانه ای از یک قطعه (اززبرجد ) در بهشت که در آن رنج ونا آرامی نیست ، مژده بده »( بحارالانوار ج16،ص8)

2.پیامبر اکرم درتفسیر (آیه 27مطففین ) «عیناً یشرب بها المقربون ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند» فرمود:

«المقربون السابقون؛رسول الله ، وعلی بن ابیطالب و الائمة، وفاطمه بنت محمد ؛» «از مردان بسیاری به حد کمال رسیدند ، واز زنان به درجه آخر کمال نرسیدند مگر چهار زن که عبارتند از : آسیه ،مریم ، خدیجه ، فاطمه » 

3.امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود:

«سادات نساء العالمین اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد وآسیه بنت مزاحم ومریم بنت عمران ؛ » « سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارتند از :خدیجه ، فاطمه ، آسیه و مریم » (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدیدمعتزلی،ج10،ص266)

پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم ، وشایستگی های اورا بشناسیم، واز او درمسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم.


خـدیجـه (س) همسـر رسول خدا (ص) در دنیـا و آخرت

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود:

«اشتاقت الجنة إلی أربع من النساء :مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وهی زوجة النبی ،فی الجنة » « و خدیجه بنت خویلد زوجة النبی فی الدنیا و آلاخرة و فاطمه بنت محمد » (بحارالانوار، ج43،ص53،54)

بهشت مشتاق چهار زن است: 1ـ مریم دختر عمران 2ـ آسیه دختر مزاحم ـ همسر فرعون ، که همسر پیامبر در بهشت است . 3ـ خدیجه دختر خویلد همسر رسول خدا در دنیا وآخرت 4ـ فاطمه دختر محمد (صل الله علیه واله وسلم)


خـدیجـه (س) در آئینه معـراج پیـامبـر (ص)

طبق پاره ای ازنقل ها ، معراج پیامبر از خانه خدیجه (علیها سلام )آغاز شد و باز گشت آن نیز در خانه خدیجه روی داد.

روایت شده : امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «جبرئیل مرکب براق را شبانه کنار درخانه خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید ،آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب براق سوار نموده واز مکه به سوی بیت المقدس سیر داد...»

مطابق پاره ای از شواهد وقراین ، پیامبر هنگام مراجعت ازمعراج نیز در خانه خدیجه فرود آمد . (بحارالانوارج43،ص216)

برای اینکه به مقام درخشان حضرت خدیجه دررابطه با مسأله معراج پیامبر بیشترپی ببریم نظرشمارا به روایت زیر جلب می کنم .

سلام خدا بر خدیجه : ابوسعید خدری می گوید: رسول خدافرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد،هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری؟» جبرئیل گفت: « حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرابه خدیجه برسانی »پیامبر (صلی الله علیه وآله) وقتی که به زمین رسید ، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه ابلاغ کرد. خدیجه گفت «ان الله هو السلام ، وفیه السلام ، الیه السلام ، وعلی جبرئیل السلام ؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، واز او است سلام ، وسلام به سوی او باز گردد و برجبرئیل سلام باد.» (بحارالانوارج16،ص7)

این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه در پیشگاه خدااست.


وصیـت حضـرت ‏خـدیجـه (س)

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد . پیغمبر (ص) به عیادت وى رفت و فرمود : اى خدیجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معک فى الجنه‏» ; آیا مى‏دانى که خداوند تو را دربهشت نیز همسرم ساخته است؟!

آنگاه از خدیجه دل جویى و تفقد کرد ; او را وعده بهشت داد و درجات عالى بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود .

چون بیمارى خدیجه شدت یافت ، عرض کرد : یا رسول الله ! چند وصیت دارم : من در حق تو کوتاهى کردم ، مرا عفو کن .

پیامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصیرى ندیدم و نهایت تلاش‏ خود را به کار بردى . در خانه‏ ام بسیار خسته شدى و اموالت را در راه خدا مصرف کردى .

عرض کرد : یا رسول الله ! وصیت دوم من این است که مواظب این‏ دختر باشید . و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد . چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد . پس مبادا کسى از زنان قریش به او آزار برساند . مبادا کسى به صورتش سیلى بزند . مبادا کسى بر اوفریاد بکشد . مبادا کسى با او برخورد غیر ملایم و زننده ‏اى داشته ‏باشد .

اما وصیت‏ سوم را شرم مى‏ کنم برایت‏ بگویم . آن را به‏ فاطمه عرض مى‏کنم تا او برایت ‏بازگو کند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏ گوید : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خ واهم مرا در لباسى که هنگام نزول وحى به تن داشتى ، کفن کنى .»

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) عرض کرد . پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را براى خدیجه‏ فرستاد و او بسیار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خدیجه ، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالى که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد : یا رسول‏ الله ، خداوند به تو سلام مى‏ رساند و مى‏ فرماید : «ایشان اموالش‏ را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده ‏بگیریم .»


آوردن کفـن از سـوی خدا برای خـدیجـه (س)

در کتاب «الخصائص الفاطمیه» نقل شده : طبق روایت مشهور هنگامی که حضرت خدیجه رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند کفن مخصوصی برای خدیجه نزد رسول خدا آوردند واین علاوه بر اینکه مایه برکت برای خدیجه بود،مایه تسلی خاطررسول خدا گردید. وبه این عنوان تقدیر وتجلیل جالبی از طرف خداوند؟ حضرت خدیجه به عمل آمد.

پیامبر اکرم (ص) پیکر مطهرحضرت خدیجه را با آن کفن پوشانید.سپس جنازه او را با همراهان به سوی قبرستان معلی بردند تا در کنار مادرش حضرت آمنه به خاک بسپارند . درآنجا قبری برای حضرت خدیجه آماده کردند، رسول خدا درمیان آن قبر رفت و خوابید ، سپس بیرون آمد وآن گوهر پاک را در آنجا به خاک سپرد.


وفـات خـدیجـه (س)

خدیجه در سن 65 سالگى در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . رسول‏ خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاى خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏مى‏ریخت ،دعا مى‏کرد و برایش آمرزش مى‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

رحلت‏ خدیجه براى پیغمبر (ص) مصیبتى بزرگ بود ; زیرا خدیجه‏ یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیارى به حضرت محمد(ص) احترام مى‏گذاشتند و از آزار وى خوددارى مى‏کردند .


یاد خدیجه (س)

رسول خدا (ص) با این که بعد از رحلت‏ حضرت خدیجه (س) بازنانى چند ازدواج کرد ; ولى هرگز خدیجه را از یاد نبرد . عایشه‏ مى‏گ وید : هر وقت پیغمبرخدا (ص) یاد خدیجه مى‏ افتاد ، ملول و گرفته مى‏ شد و براى او آمرزش مى‏ طلبید . روزى من رشک ورزیدم وگفتم : یا رسول الله ، خداوند به جاى آن پیرزن ، زنى جوان و زیبا به تو داد .

پیغمبر (ص) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست‏بر دست من زد و فرمود : خدا شاهد است‏ خدیجه زنى بود که چون همه از من رو مى‏ گردانیدند ، او به من روى مى‏ کرد ; و چون همه از من مى‏ گریختند، به من محبت و مهربانى مى‏ک رد ; و چون همه دعوت مرا تکذیب‏ مى‏ کردند ، به من ایمان مى‏ آورد و مرا تصدیق مى‏ کرد . در مشکلات ‏زندگى مرا یارى مى‏ داد و با مال خود کمک مى‏کرد و غم از دلم ‏مى‏ زدود .

حضرت امام صادق (ع) فرمود : «وقتى خدیجه از دنیا رفت ،فاطمه کودکى خردسال بود ، نزد پدر آمد و گفت : «یا رسول الله‏امى‏» ; مادرم کجاست ؟

پیامبر (ص) سکوت کرد . جبرئیل نازل شد و گفت : خدایت‏ سلام‏ مى‏ رساند و مى‏ فرماید : به زهرا بفرما ، مادرت در بهشت و در کاخ‏ طلایى که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند ،جاى دارد .

اشعار رحلت 

چه بانویی که خدایش سلام می فرمود
که نامه عملش مُهر مِهر خاتم داشت
یگانه بانوی مردی که از عدالت خود
تمام عالم و آدم به زیر پرچم داشت
****************
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می میرد
غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
****************
برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
****************
مقام و منزلتش را کسی چه می داند
شریک امر رسالت همیشه می ماند
قد خمیده و موی سفید او امشب
هزار روضه برای رسول می خواند
****************
تمام هستی خود را به عشق بخشیدم
به عشق اینکه به بیت نبی است مأوایم
ولی چه زود شنیدم پس از من و احمد
حریم عشق بسوزد به دست اعدایم
****************
من آن کنیز خدایم که یار طاهایم
منم که مادر امّ الائمه زهرایم
به افتخار کنیزی مصطفی این بس
که من شریک نبی در نشاط و غمهایم

****************

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۰
یاسین

به حق الحسین الهی العفو

دلم آشفته و حالم مشوش
دو چشمم غرق خون، قلبم پر آتش
به درگاهت پناه آورده‌ام من
شکایت دارم از این نفس سرکش
***
فقیر و بی‌نوا، اَشکُو اِلیکَ
اسیر و مبتلا، اَشکُو اِلیکَ
نشد از خوف تو پُر اشک، هیهات
ز چشم بی‌حیا، اَشکُو اِلیکَ
***
شدم بی‌بال و پر بین قفس‌ها
دگر تنگ است در سینه نفس‌ها
پناه آورده ام سوی تو امشب
من از دست هواها و هوس ها

                                                                                                             شاعر : یوسف رحیمی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۱۸
یاسین

مناجات با خدا
 

یا ربّنا یا ربّنا اغفِر لنا ذُنوبنا..

 

با کوه عصیان آمدم/با چشم گریان آمدم

عُمرم شده صَرف گناه/امّا پشیمان آمدم

بیچاره ی درمانده را/در محضرت راهش بده

در وادیّ عُبودیت/سوزش بده آهش بده

با این نفس امّاره و/درد جهالت چه کنم

گر ببخشی من را بگو/با این خجالت چه کنم

ساده گویم ای مهربان/در بندگی من رُسوایم

قسم به تو شرمنده ی/خمینی و شُهدایم

نه نمازی نه روزه ای/نه جهادی نه زکاتی

گرچه پر از سَیّئاتم/تو دریای حَسَناتی

بیچاره ام آلوده ام/من را ببخش من را ببخش

نافرمانی نموده ام/من را ببخش من را ببخش

من را ببخش من را ببخش/به حقّ شاه شهدا

قسمت جمع ما نما/زیارت کرببلا

ما همگی آواره و/خونجگر و مبتلاییم

با سوز دل،در حاجت/زیارت کربلاییم

چه کربلا چه کربلا/همان جا که ارباب ما

در مقتل پر خاک و خون/سرش شده از تن جدا

از کربلا از کربلا/آید صدای العطش

طفلی از سوز تشنگی/در خیمه ها بنموده غش

ای کربلا ای کربلا/دل را به غم آغشته اند

بر روی خاکت تشنه لب/خون خدا را کشته اند

یک مادر قد خمیده/با اشک جاری از دو عین

گوید میان قتلگاه/غریب مادر یا حسین

 

مناجات با خدا

من آمدم با/سوز دل و آه/اغفِر ذُنوبی/اَستغفر الله

راه وصالت/ای حیّ یکتا/بر من نشان ده/گم کرده ام راه

اَستغفرالله...

من گرچه هر دم/عصیان نمودم/تو لطف کردی/بر من به هر گاه

اَستغفرالله...

نفس امّاره/بیچاره ام کرد/بده نجاتم/از قعر این چاه

اَستغفرالله...

هستم گدایت/عبد سرایت/ای نور لطفت/بر شام دل ماه

اَستغفرالله...

من را ببخشای/حقّ حسینت/او که بُوَد بر/مُلک جهان شاه

اَستغفرالله...

آن کس که شد در/راه وصالت/با زخم تیغ و/سر نیزه همراه

اَستغفرالله...

آنکه برایش/زهرای اطهر(س)/نوحه بخواند/با سوز جانکاه

اَستغفرالله...

با کام تشنه/با ضرب دشنه/سر را جدا کرد/آن شمر گمراه

اَستغفرالله...

 

مناجات با خدا

 

منم بد منم بد/تو خوبی تو خوبی
منم عبد گنهکار/تو ستّار العُیوبی
ببین فرصت عمرم/گذشته به تباهی
الهی الهی...
تو و جود و کرامت/من و خواری و غفلت
تو و لطف و عنایت/من وشرم و خجالت
تو و خوبی و رحمت/من و روی ِ سیاهی
الهی الهی...
اگر چه همه ی عُمر/گنه شد هنر من
ولی دست نوازش/کشیدی به سر من
به درمانده اُمید و/به مسکین تو پناهی
الهی الهی...
کجا در ره تقوی/هم آهنگ تو بودم
ز رویت خجل هستم/که من ننگ تو بودم
ولی ناله زدم بر/گل فاطمه(س) گاهی
الهی الهی...
همان که به ره دین/غریبانه فدا شد
سرش از تن پاکش/لب تشنه جدا شد
سؤالم فقط این است/به چه جرم و گناهی
الهی الهی...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۸
یاسین

یا ستار العیوب

پر شکسته ی من را ببین خدای کریم
ببین چگونه شدم مُستکین خدای کریم
نشسته ام سر راهت مگر نظر بکنی
تویی غنی و منم خوشه چین خدای کریم
به هر که رو زدم اصلاً به من محل نگذاشت
نزن تو روی مرا بر زمین خدای کریم
خمیده ، با سر زانو ، شکسته و نادم
به سویت آمده ام این چنین خدای کریم
به یاد حرف اویسم ... ببخش عبدت را
که با غریبه شدم همنشین خدای کریم
نریز آبرویم را به پیش چشم همه
نگیر بر گنهم ذرّه بین خدای کریم
اگر چه روسیهم عاشق علی هستم
شفیع من شده حصن حصین خدای کریم
*****
به خاطر گل روی علی مرا بخشید
همین خدای رحیم و همین خدای کریم
*****
علاج درد گناهم هوای کرب و بلاست
مرا ببر به بهشت برین خدای کریم
بهانه دارم و دلتنگ کف العباسم
شبیه حضرت امّ البنین خدای کریم

 
شاعر: محمد فردوسی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۳:۲۰
یاسین

                                           ...یا مجیر

نه ... نه .. مرا به سوی جهنم نبر خدا
از چه شده دعای لبم بی اثر خدا ؟
می ترسم از تمام عملهای خود ولی
از آتش جهنم تو بیشتر خدا
بیچاره ام ، اسیر و ندار و فقیر و پست
بر من نظر نما که ندارد ضرر خدا
من را به نور عشق خودت وصل کن حبیب
می سوزد از غمت بخدا این جگر خدا
با اینکه ظالمم ، بدم و غرق غفلتم
اما شدم به عشق علی مفتخر خدا
من را ببخش و عفو نما ایها الکریم
تنها به حق مادر در پشت در خدا
با جلد نازک و تن عاجز چه می کنی ؟
نه .... نه .... مرا به سوی جهنم نبر خدا
شاعر : جعفر ابوالفتحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۳:۰۶
یاسین


آمدی سوی وطن خسته نباشی پسرم
آبرو دادی به من ، ای گل بی بال و پرم
حسرت دیدن تو موی مرا کرده سفید
ز فراق تو خم افتاده میان کمرم
مرد دریا دل من ، موج حریف تو نبود
ز چه رو غرق شدی ، دور شدی از نظرم
سالها بود و نبودت همه روز و همه شب
لحظه لحظه به خداوند قسم زد شررم
آمدی باز کنارم که نگاهت بکنم
پیش چشمان منی ، بر سر تو نوحه گرم
ز چه پنهان شده دستان تو پشت کمرت
با پدر دست بده شعله نکش بر جگرم
صورتت خاکی شده مرغک پر بسته ی من
آنچنانی که زمین خورده علمدار حرم

                                                                           شادی روح شهدا صلوات        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۸
یاسین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۱
یاسین
سلام بر رمضان

میدانی از امشب مهمان چه کسی هستی ؟

از امشب مهمان کسی هستی که معبود جهانیان و عفو کننده گنهکاران است .

از امشب سر سفره ضیافت الهی نشسته ای ...

دعای سلامتی حضرت حجت را فراموش نکن

هرکجا هست خدایا به سلامت دارش 

از هم اکنون ندای الهی العفو زیباترین ذکر ماست .



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
یاسین

تقدیم به 175 شهید غواص

گویا رسیده اند که ما را صدا کنند

ما را دوباره با خودشان آشنا کنند

برگشته اند این صد و هفتاد و پنج نور

ما را ز بند ظلمت غفلت رها کنند

هل من معین حجت حق را شنیده اند

برگشته اند باز به او اقتدا کنند

بسیار اندک اند کسانی که در عمل

جان را برای حضرت جانان فدا کنند

جان داده اند در غم و غربت به قتل صبر

تا سینه را به داغ حسین آشنا کنند

دل را به راه دوست به دریا زدند تا

دریادلانه در یم رحمت شنا کنند

سوگند می خورم که شهیدان راه عشق

با دست بسته هم گره از خلق وا کنند

باب الحوائج اند به آن ها رجوع کن

از این قبیله هر چه بخواهی، عطا کنند

                                                         شاعر : ذوالقدر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۵
یاسین

تقدیم به شهدای غواص


ماهی سرخ عاشق دریا

دست بسته رسیده ای از راه

صد و هفتاد و پنج حسرت را

باخود آورده ای فقط همراه

 مادرت ایستاده باحسرت

هر زمان که شهید آوردند

باز در بین تیترهای خبر

هی بخوان که شهید آوردند

 بی قرارت شده است و قطره اشک

نمکی روی زخم او شده است

دست هایی که دست بسته تو را

پیش چشم زمانه رو شده است

 صدو هفتاد و پنج زنده به گور

گنج هایی که در دل خاکند

صد و هفتاد و پنج ماهی سرخ...

و خبر ها چقدر غمناکند

در دل رود بی قراری بود

اشک مادر همیشه جاری بود

خبر آمد رسیده ای از راه

آخرین موسم بهاری بود

دل به دریا زدی ولی ای عشق

از دل خاک سر برآوردی

از سفر جز پلاک خونی خود

باخودت چیز دیگر آوردی؟

آمدی و خوش آمدی اما

مادرت بود و چشم هایی تر

جای تو بر زمین نخواهد بود

ماهی سرخ از آسمان چه خبر؟

                                                                               شاعر: مرضیه فرمانی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۳
یاسین

انسان برتر

  • ۳۵۰ نمایش

  • خدا به فرشته ها شعور داد ، بدون شهوت
                                     به حیوانات شهوت داد ، بدون شعور
                                        و به انسانها هردو (شعور و شهوت) را ....
     انسانی که شعورش به شهوتش غلبه کند از فرشته ها هم بالاتر است وانسانی که شهوتش بر شعورش غلبه کند  از حیوان هم پستر است


    ملاک انسانیّت، فهم پذیرش معارف و تکالیف دینى است، وگرنه انسان مانند حیوانات است. «اولئک کالانعام»

    غافلان، از حیوانات هم بدترند. «بل هم أضلّ اولئک هم الغافلون»


     (برگرفته از وبلاگ خلوت و جلوت)


    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۱۰
    یاسین

    مناجات چیست

  • ۴۸۵ نمایش
  •                                       مناجات چیست؟ چرا از مناجات لذت نمی ‏بریم؟


    آنچه در ادامه می‌آید درس‌گفتارهای آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی در تفسیر مناجات خمس عشره است که سال گذشته در دفتر قم مقام معظم رهبری به مناسبت ماه مبارک رمضان ایراد شده است .

    وَالصّلاةُ وَ السّلامُ عَلى سَیدِ الانبیاءِ وَ المّرسَلین، حَبیبِ اِلهِ العالَمین اَبى‌الْقاسِم مُحمّد، وَ عَلى آلِهِ الطّیّبینَ الطّاهرین المَعصومین

    خداى متعال را شاکریم که توفیقى عنایت فرمود بار دیگر ماه رمضان را درک کنیم و از این خوان  گسترده ‏ى الهى بهره ‏مند شویم. امیدواریم خداى متعال به ما هم توفیق توبه نصوح و استفاده از برکات این ماه شریف مرحمت بفرماید

    مناجات یعنى چه؟

    شاید در عرف ما مناجات همین مراسمى باشد که سحرهاى ماه رمضان در بلندگوها یا در مأذنه‏ ها، کسانى با صداى بلند، اشعار و دعاهایى مى‏ خوانند؛ ولى این کیفیت‏ ها منظور نیست. کلمه‏ ى مناجات که با کلمه‏ ى نجوا هم‏ خانواده است، در اصل لغت به معناى در گوشى گفتن، راز گفتن و خصوصى صحبت کردن است. بعضى اصل مناجات را رازگویى قرار داده‏ اند. بعضى روى خلوت بودنش تکیه کرده‏ اند و گفته‏ اند اصل معنا همان در خلوت‏ بودن و خصوصى ‏بودن صحبت است. اما وقتى در میان جمعى دو نفر مى‏ خواهند خصوصى صحبت کنند که دیگرى نشنود ناچار آرام صحبت مى ‏کنند؛ پس آرام صحبت کردن یا سرّى صحبت کردن اصل مناجات نیست. اصلش این است که گفتگو خصوصى باشد که از یک طرف لازمه ‏اش در خلوت بودن است، و از یک طرف آهسته صحبت کردن .

    مناجات خواندن یا مناجات کردن؟

    بنابراین مناجات با آهسته صحبت کردن بیشتر مناسبت دارد تا فریاد کشیدن و آواز خواندن. آنها خواندن مناجات است نه مناجات کردن. مثل اینکه دعاهایى که مى‏ خوانیم دعا کردن نیست؛ بیشتر خواندن دعاست. یعنى دعایى است که پیامبر(ص)  و ائمه‏ ى اطهار، و اولیاء خدا آن دعا را در یک موقعیت خاصى گفته‏ اند و ما آن را مى‏ خوانیم و غالباً به صورت حکایت است و قصد انشاء در بسیارى از موارد نیست. بسیارند کسانى که دعا مى‏ کنند یا اصلاً معنى‏ اش را نمى‏ دانند یا توجه به معنایش ندارند. یعنى دعا مى‏ خوانند؛ نمى ‏شود گفت دعا مى‏ کنند مناجات‏ها هم که بلند خوانده مى ‏شود و گاهى به معنایش هم توجهى نیست، مناجات کردن نیست؛ این مناجات نامه خواندن است مناجات با...؟

    مناجات مى‏ تواند بین دو انسان، بین انسان و خدا و مى‏ تواند بین خدا و انسان باشد. در قرآن شریف آیاتى داریم مربوط به در گوشى گفتن مردم با همدیگر. زمانى کسانى براى اینکه خودشان را نزدیک به پیامبر اکرم(ص) نشان بدهند، براى خودشان یک تعیّنى قائل بودند،

    مى‏ آمدند نزدیک به پیغمبر مى‏ نشستند تا خصوصى با پیغمبر اکرم صحبت کنند. کسانى هم بودند که ایمان واقعى نداشتند یا منافق بودند مى‏ خواستند حرف‏هایى بزنند که سایر مؤمنین اطلاع نداشته باشند. گاهى هم علیه مؤمنین توطئه‏ هایى مى‏ کردند. آنها هم آرام صحبت

    مى‏ کردند تا دیگران نشنوند، مؤمنان هم از این درگوشى گفتن‏ها ناراحت مى‏ شدند. در آن موردى که مى‏ خواستند با پیغمبر اکرم(ص) خصوصى صحبت کنند، آیه‏ اى نازل شد: کسانى که مى‏ خواهند با پیغمبر درگوشى صحبت کنند، باید صدقه‏ اى بدهند. آن وقت اجازه داده مى ‏شود که با پیغمبر صحبت کنند؛ «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً1» اما هیچ کس به این آیه عمل نکرد جز امیرالمؤمنین (ع) در روایتى دارد که ایشان یک دینار طلا داشتند، آن را تبدیل کردند به چند درهم نقره، و همه‏ ى آن‏ها را براى صحبت‏ هاى خصوصى با پیامبر اکرم‏(ص) به عنوان صدقه دادند اما بعد از آن هیچ کس دیگر صحبت خصوصى با پیغمبر را درخواست نکرد، بعد آیه نسخ این حکم نازل شد. حالا که ابا دارید از این‏که صدقه‏ اى بپردازید دیگر نمى‏ خواهد صدقه بدهید؛ تکلیف از شما برداشته شد2. بعد در روایات شیعه و سنى وارد شده که یکى از ویژگى‏ هاى امیرالمؤمنین‏(ع) این است که تنها کسى است که به این آیه‏ ى شریفه عمل کردند، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان کسى عمل نکرد و نخواهد کرد. در مورد آن درگوشى‏ ها و صحبت‏هاى خصوصى هم که افراد مى‏ کردند و موجب حزن مؤمنین مى‏ شد و گاهى مى‏ خواستند توطئه بکنند، آیه‏اى نازل شد که «فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ3»؛ اگر صحبت خصوصى‏ مى‏ کنید حتما در مورد کارهاى خیر یا براى کار خیرى باشد که مى‏ خواهید دیگران متوجه نشوند. یعنى درگوشى گفتن فى حدّ نفسه در میان جمع منفى است، خلاف ادب است، مگر ضرورتى باشد.اصل این است که در میان جمع کسى درگوشى صحبت نکند تا موجب توهّم نشود.

    مناجات انسان با خدا

    گاهى انسان یک حالى پیدا مى‏ کند که مى‏ خواهد با خدا بلند صحبت کند، و گاهى نه، حالش جورى اقتضاء مى‏ کند که آرام و خصوصى صحبت کند. مثلاً آدم وقتى مى‏ خواهد به گناهان خودش اعتراف کند، به طور قاعده دوست ندارد دیگران متوجه شوند. گفتگوهاى دیگرى هم هست که ناشى از شدت محبت است، گفتگوهاى محبّت‏ آمیز هم طبعش این نیست که بلند میان مردم داد کشیده بشود. این گفتگو، گفتگویى خصوصى است. «میان عاشق و معشوق رمزى است» این جا هم جاى مناجات است.

    تفاوت نجوا با ندا

    اما گاهى اقتضاء مى‏ کند که آدم در یک گرفتارى و ناراحتى خدا را صدا بزند، کانّه از خدا دوریم! صدا مى‏ کنیم که خدایا کجایى به داد من برس؛ اینجا ندا مى‏ کند، جامع هر دویش دعاست، چه به صورت بلند باشد و چه به صورت آهسته، خصوصى باشد یا عمومى، همه‏ اش دعا هست. اما در موردى که آدم خودش را در حالت دورى تصور مى ‏کند آنجا ندا هست. در مناجات شعبانیه مى‏ گوید: «الّلهم صل على محمد و آل محمد، واسمع ندائى اذا نادیتک»؛ وقتى نداء مى‏ کنم، فریاد مى ‏زنم، به فریاد من توجه کن. روایتى هم هست که حضرت موسى‏(ع) از خداى متعال سوال کرد «أَ بَعِیدٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَادِیَکَ أَمْ قَرِیبٌ فَأُنَاجِیَکَ فَاَوْحَى اللهُ اِلَیْهِ اَنَا جَلیسُ مَنْ ذَکَرَنىَ ... »؛ خدایا نزدیک هستى تا درگوشى با تو صحبت کنم، یا دور تا فریاد بزنم. خطاب شد که من از همه به تو نزدیک‏ترم.

    رمضان، سحر و مناجات

    اصل مناجات در روایات مورد تأکید قرار گرفته است به خصوص در ماه رمضان. روایتى از امیرالمؤمنین‏7 نقل شده که خطاب به روزه‏ دار فرمودند: «ایها الصائم اِنّک فى شهرٍ صیامک مفروض...» تا فرمودند «و اصواتک فیه مسموعة و مناجاتک فیه مرحومة5»؛ در این ماه صداهاى تو شنیده مى‏شود. گاهى افراد در حدّى هستند که حرفشان قابل اعتنا نیست، فرض کنید در مجلسى بچه ‏اى یا سفیه ى، حرفى یا دادى بزند، خُب کسى توجه نمى‏ کند، اینجا 

    مى‏ گویند این، صوت مسموعى ندارد، گوش به حرفش نمى‏ دهند. پناه مى‏ بریم به زمانى که انسان در مقابل خداى متعال به یک حالى بیفتد که خدا به او اعتنایى نکند، هر چه داد هم بزند، مورد توجه قرار نگیرد. ولى گاهى است که خداى متعال در یک شرایط خاصى یک اذن عامى

    مى‏ دهد یا بخصوص مردم را دعوت مى‏ کند که بیایید حرف بزنید، من مى‏ شنوم، توجه مى ‏کنم. این مضمون در دعاها زیاد وارد شده که گاهى گناهان انسان موجب مى‏ شود صدایش شنیده نشود، خدا توجهى به حرفش نکند. آن وقت از خدا مى‏ خواهد که این حجاب گناه را از میان بردارد. ماه رمضان، ماهى است که صداها شنیده مى‏ شود، خدا به بندگانش توجه مى‏ کند، هر قدر هم شایستگى نداشته و آلوده باشند، در عین حال خدا از فضل و کرم خودش صداى آنها را مورد توجه قرار مى‏ دهد. «و مناجاتک فیه مرحومة»؛ مناجاتى که انسان مى‏ کند در این ماه با رحمت الهى مواجه مى‏ شود.

    در اوقات دیگر هم غیر از ماه رمضان وقت سحر خیلى سفارش به مناجات شده است. در نیمه‏ ى شب، موقعى که چشم‏ها خواب است و صداها خاموش، اگر به خداى متعال توجه پیدا کنیم و با او صحبت کنیم خداى متعال مى‏ فرماید: «لبیک» کسى که در نیمه‏ ى شب با خدا مناجات کند، ((أَثْبَتَ اللَّهُ النُّورَ فِی قَلْبِهِ6)). خدا نور را در دلش ثابت مى‏ دارد. دلش ظلمانى نمى‏ شود.

    نجواى با محبوب‏

    به‌طور طبیعى هر کسى دوست دارد با اشخاص بزرگ مخصوصاً اشخاصى که دوستشان دارد صحبت خصوصى داشته باشد یا اگر رابطه‏ ى عاطفى بین دو نفر باشد، خیلى دلش مى‏ خواهد که تنهایى و خصوصى با او صحبت کند، هر چند چیزى هم از او نخواهد. همین صحبت کردن با او موضوعیت دارد. بطور طبیعى مؤمن و کسى که عظمت خدا را درک مى‏ کند، نعمت‏هاى خدا را مى‏ شناسد و مى‏ داند که چقدر به او رأفت و رحمت دارد، باید دلش بخواهد با خدا صحبت کند. ولى متأسفانه بسیارى از اوقات اراده‏اى در آدم پیدا نمى ‏شود و چندان علاقه‏ اى ندارد که جاى خلوتى برود و با خدا صحبت کند. در ماه مبارک رمضان که بهار دعا و مناجات است - بنده خودم را عرض مى‏ کنم - اگر یک دعاى افتتاحى، دعاى ابوحمزه ‏اى مى‏ خوانیم براى خالى نبودن عریضه است تا ثوابى ببریم. اما اینکه آدم علاقه داشته باشد که بنشیند با خدا درد دل کند و خصوصى صحبت کند، این حال همیشه پیدا نمى ‏شود. اگر الان به شما بگویند که هر کدام از آقایان، مایل هستند یک وقت خصوصى، پنج دقیقه، بروند تهران با مقام معظم رهبرى خصوصى صحبت کنند، کیست که داوطلب نشود؟ همه داوطلب مى‏ شوند، مسابقه مى‏ گذارند. چرا؟ او شخصیت عظیمى است، دوست داشتنى است. آدم کسى را که دوست دارد دلش

    مى‏ خواهد با او صحبت کند، حالا ضمناً اگر یک درخواستى هم داشت عرض مى‏ کند؛ درخواستى هم نداشت، همین صحبت کردن برایش مطلوبیت دارد. چطور ما با خدا این گونه نیستیم؟ با اینکه خدا خودش دعوت مى ‏کند که بیایید، با من خصوصى صحبت کنید، من فورى جوابتان را مى‏ دهم. وقتى نیمه شب بنده مى‏ گوید «یا رب»، خدا مى‏ گوید «لَبَّیْکَ عَبْدِی سَلْنِی أُعْطِکَ وَ تَوَکَّلْ عَلَیَّ أَکْفِکَ7»؛ از من درخواست کن تا به تو بدهم، بر من توکل کن تا کفایتت کنم. خوب، انسان یک چنین خدایى داشته باشد، او هم دعوت مى‏ کند، آن وقت ما ناز بکنیم و نرویم، خواب را ترجیح بدهیم. چرا؟ مسلّماً آفتى در ما است، ایمان این را اقتضاء نمى ‏کند.

    چرا از مناجات لذت نمى ‏بریم؟

    چه چیز موجب مى ‏شود که انسان دوست نداشته باشد با خدا مناجات کند؟ خدا خیلى جاها خودش فرموده که اگر کسانى، بعضى از ویژگى‏ ها را داشته باشند، من شیرینىِ مناجاتم را از کام آنها بر مى‏ دارم، «لَا أُذِیقُهُ حَلَاوَةَ مَحَبَّتِی»؛ روایتى از پیغمبر اکرم(ص) است که

    مى‏ فرمایند: «قال‏ الله سبحانه إذا علمت أن الغالب على عبدی الاشتغال بی نقلت شهوته فی مسألتی و مناجاتی9»؛ خدا مى ‏فرماید که اگر دیدم که بنده‏ ام اغلب‏ اوقاتش را صرف من

    مى‏ کند، به فکر من است، یعنى به فکر این است که چه تکلیفى دارد تا انجام بدهد، یا از چه نهى شده است که اجتناب کند - ممکن است لحظات و ساعاتى رفتارهاى نامناسبى هم داشته باشد - تمایلات او را سوق مى‏ دهم به طرف گفتگو و مناجات با خودم. به جاى اینکه تمایل به امور پست و حیوانى داشته باشد، اصلا علاقه‏ اش به این جهت مى‏ شود که با خدا صحبت کند. این لطفى است که خدا به او مى‏ کند. اگر کسانى باشند که بیشتر اوقات یا خداى ناکرده همه‏ ى اوقاتشان، فکر لذائذ دنیا باشند؛ فکر این هستند که چه غذایى لذیذتر است، چه جایى مناسب‏تر است، چه لباسى زیباتر، چه فیلمى لذتبخش‏ تر است، مجالست با چه کسى شیرین‏ تر است، چه پست و مقامى مى‏ توانند به دست بیاورند، خدا هم اجازه نمى‏ دهد که با او مناجات کنند.

    دوستان من را با دنیا چه کار؟!

    خداى متعال به حضرت داوود(ع) وحى فرمود: «ما لأولیائی و الهمّ بالدنی10»؛ دوستان من را با فکر دنیا چه کار؟ چرا کسانى که ادّعاى دوستى من مى‏ کنند، همّ و غمّشان به امور دنیا تعلّق مى‏ گیرد؟ نیازهایشان را من برطرف مى ‏کنم، چرا آنها غصّه ‏اش را مى‏ خورند؟ «إن الهم یذهب حلاوة مناجاتی من قلوبهم»؛ همّ و غمّ دنیا حلاوت مناجات را از آنها سلب خواهد کرد. اگر گاهى هم موفق شوند با حال کسالت دعاى ابوحمزه‏اى بخوانند، حلاوتى درک نمى ‏کنند، دعایى

    مى‏ خوانند براى اینکه ثوابى ببرند. حداکثر به امید اینکه گناهشان آمرزیده شود. امّا اینکه لذّت ببرند و دنبال این بگردند تا فرصت مناجات پیدا کنند موفق نخواهند شد. روایت دیگرى هست که براى ما کوبنده ‏تر هست! از احادیث قدسیه است که ناقلش حضرت صادق‏(ع) است. فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ(ع) لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ11»؛ خداى متعال به حضرت داوود وحى کرد یا داوود میان من و خودت عالِم دنیا زده را واسطه قرار نده. کسى که شیفته ‏ى دنیاست، ولو عالِم باشد، مقامات علمى بالا هم داشته باشد، چنین عالمى راهزن دلهاى دوستان من است. بندگانى که مى‏ خواهند به طرف من بیایند، راهنما مى‏ خواهند. خیال مى‏ کنند چون این عالِم است مى ‏تواند راهنمایشان باشد، اما خبر ندارند که این دزدى است که با چراغ آمده. بعد

    مى‏ فرماید: عقوبتى که براى اینها در نظر گرفتم، کمترینش این است که حلاوت مناجاتم را از دل اینها بر مى‏ دارم. عالِمِ دنیازده، شیرینى مناجات خدا را درک نمى‏ کند و طبعاً نمى‏ تواند دیگران را به سوى خدا راهنمایى کند. سخن آخر این که ما اگر خودمان لیاقتى نداریم، به گدایى درِ خانه‏ ى اهلبیت و به برکت شفاعت آنها، مورد عنایت الهى قرار بگیریم تا حال مناجاتى، حال توبه ‏اى، حال عبادتى پیدا کنیم. آلودگى ‏هایمان شسته شود و از این ماه شریف، پاک و پربار بیرون برویم، انشاءالله.

    پی‌نوشت‌ها:

    1. مجادله / 12.

    2. ر.ک: بحار الانوار، ج 30، ص 376.

    3. مجادله / 9.

    4. وسائل‏الشیعة، ج 1، ص 311.

    5. فضائل‏الأشهرالثلاثة، ص 107.

    6. مستدرک‏الوسائل، ج 5، ص 207.

    7. مستدرک الوسائل، ج‏5، ص‏207، روایت 5708.

    8. مستدرک‏الوسائل، ج 12، ص 36.

    9. بحارالأنوار، ج 90، ص 162.

    10. بحارالأنوار، ج 79، ص 143.

    11. الکافی، ج 1، ص 46.

    درس گفتارهای آیت الله مصباح یزدی در تفسیر مناجات خمس عشره/

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۷
    یاسین

    یا صاحب الزمان (عج)

    این روزها نوای دلم مادری تر است

    هرکس که یار من بشود یار حیدر است

     گاهی شما شبیه بمن گریه می کنید

    در فاطمیه اشک شما فاطمی تر است

    ای صاحبان ناله خدا خیرتان دهد

    سوز شما هماره تسلّای مادر است

     در خیمه ام اقامه عزایش که می کنم

    مهمانِ روضه ام ز علی تا پیمبر است

     یاد شکسته پهلوی او می کُشد مرا

    زهرا فرشته ای است که بی بال و بی پر است

    تا گریه می کنم که چرا قامتش خمید

    احساس می کنم که چنان سایه بر سَر است

    آری خودش تسلّیِ غمدیدگان شود

    با اینکه چشم پر گُهرم حوض کوثر است

     هرگاه یاد درد دل مجتبی کنم

    اسرار او به پیش نگاهم مُصَوّر است

    مادر! هنوز خیمه نشینِ تو مانده ام

    گویی هنوز معرکة کوچه و در است

    ای مادرم! دعا کن و یا منتقم بخوان

    اَمَّن یجیب گو که مُجیب تو داور است

    طی می کنم ز کعبه مسیر مدینه را

    از کربلا شروع کنم زخم سینه را

    محمود ژولیده

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۳
    یاسین

    امام زمان(عج)-مناجات

    به هر بهانه دلم میل یار دارد و بس

    هوای دیدن روی نگار دارد و بس

    جوانیم شده رنگ خزان ز هجرانت

    به وصل روی تو عاشق بهار دارد و بس

    مزن به رویم اگر دست من شده خالی

    مکن گله که : غلامم شعار دارد و بس

    اگر زمانه به طعنه ردم کند غم نیست

    که نوکرت دو جهان با تو کار دارد و بس

    کرم نما و قدم رنجه کن در این دل ما

    که باغ ما دو روان چشمه سار دارد و بس

    تمام هستی من مایه سوز عشق تو شد

    ولی دوباره هوای قمار دارد و بس

    دگر به آینه دل تو را نمیبینم

    که صحن آینه گرد و غبار دارد و بس

    خدا بدون رضایت مرا نمیخواهد

    گدا به نام کریم اعتبار دارد و بس

    زمین کرببلا وعده گاه نوکر‌هاست

    که درحریم حسین دل، قرار دارد و بس

                                                                                                                                       شاعر قاسم نعمتی

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۰۵
    یاسین

    یکی از آداب مناجات

    گریه در حال دعا از عالیترین درجات آن می باشد. شخص دعا کننده باید کوششی کند که دعایش با گریه همراه باشد که دعا با این حالت اثرات فراوانی دارد.

     تضرع یعنی زاری کردن و  با التماس و تذلل از خدا چیزی خواستن و کرنش نمودن و یکی از آداب مستحسن در حال دعاست که ذات اقدس الهی می فرماید:

    پروردگارتان را با حال تضرع و در پنهانی بخوانید.(1)

    رسول خدا فرموده اند:

    هر گاه خداوند متعال، بنده ای را دوست بدارد، گرفتارش می سازد تا تضرع و زاری او را بشنود.(2)

    امام زین العابدین(ع) به حضور خدا عرضه می دارد:

    مرا جز تضرع به سوی تو و زاری در حضور تو، از عذاب تو نجات نمی بخشد.(3)

    در ضمن دعائی که در شب جمعه و شب عرفه وارد شده است چنین آمده است که:

    ... و نجات ندهید مرا از خشم تو جز زاری به سوی تو ...(4)

    در آنچه به حضرت موسی(ع) وحی شده، آمده است:

    ای موسی!به هنگامی که مرا می خوانی( به اقتضای درک عظمت و جلال من) ترسان و هراسان باش و روی خود را برای ( تضرع در حضور) من به خاک بمال ... و با گرامیترین اعضای بدنت  سجده به پیشگاه من آر. و با قلبی خائف و بیمناک( از جلال و کبریای من) به مناجات من بپرداز.(5)

    به حضرت عیسی(ع) وحی شده است که:ای عیسی مرا بخوان مانند غریق به گرداب افتاده ی غمناکی که فریادرسی ندارد.(6)

    گریه در حال دعا از عالیترین درجات آن می باشد. شخص دعا کننده باید کوششی کند که دعایش با گریه همراه باشد که دعا با این حالت اثرات فراوانی دارد.

    غسل در اشک نما که اهل طریقت گویند           پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

    امیر المؤمنین علی(ع) فرمودند:

    گریه ی دیده ها و ترس دلها از رحمت خداست، چون آن را یافتیددعا را غنیمت بشمارید، زیرا دعای همراه با گریه و ترس مستجاب است.(7)

    حضرت صادق(ع) فرمود: چیزی نیست مگر آنکه برای آن کیل و وزنی است مگر اشکها، که قطره ای از آن دریایی از آتش را خاموش می کند، هنگامی که دیده اشکش را جاری کند. چهره ی صاحبش را سختی و ذلت نرسد و چون بجوشد خدا آن چهره را بر آتش حرام می کند و اگر گریه کننده ای در امتی بگرید، هر آینه به آن امت رحم خواهد شد.(8)

    امام چهارم در دعای ابوحمزه، به خداوند عرض می نماید:

    خدایا! یاریم نما تا برخود گریه کنم.(9)

    از رسول خدا(ص) نقل شده است که:

    خدایا! به من دو چشم اشکباری عنایت کن که سیلاب اشکشان سریع و پیاپی باشد.(10)

    به اندازه ای «گریه» در استجابت دعا موضوعیت دارد که اگر گریه حاصل نشد، خود را به گریه زدن و حتی کمک گرفتن از یادآوری مصائب از دست رفتگان برای حصول گریه جایز دانسته و سفارش شده است.

    فردی خدمت امام صادق(ع) عرض کرد:

    می خواهم دعا کنم و میل دارم که اشکی هم بریزم ولی گریه ام نمی آید. بعضی از مردگان نزدیکم را به یاد می آورم. قلبم رقت پیدا می کند ومی گریم. (11)

    آیا این کار جایز است؟

    امام فرمودند: آری، یاد آور. پس هنگامی که قلبت رقت یافت و گریه کردی دعا کن و بخوان پروردگار تبارک و تعالی را.

    در حدیث دیگر آمده است؛ سعید بن یسار گوید:

    به امام ششم عرض کردم: در هنگام دعا، گریه ام نمی آید ولی تباکی می کنم.( یعنی حالت گریه به خود می گیرم.)، آیا همین اندازه کافی است؟

    فرمود: آری، اما کوشش کن اشکت جاری شود،هر جند به اندازه ی سر مگسی باشد.(12)

    امیر المؤمنین(ع) در دعای کمیل به خداوند متعال عرضه می دارد:

    مورد مهربانی خودت قرار ده کسی را که سرمایه اش امید و ساز و برگش گریه است.(13)

    همچنین در دعای صباح امیرالمؤمنین(ع) آمده است:

    بار خدایا! روان ساز به هیبت خود، از گوشه های دیدگانم، اشکهای سوزان.(14)

    امام حسین(ع) می فرماید: وارد نشدم بر پدرم علی(ع) مگر اینکه دیدم گریان است.(15)

    حضرت زین العابدین(ع) در فرازی از دعای شانزدهم صحیفه ی سجادیه « دعای درخواست عفو و گذشت از گناهان»به خداوند عرضه می دارد.

    ای خدای من! اگر آن قدر به درگاهت گریه کنم که مژگان دیدگانم همه فرو  ریزد و چنان ناله و فریاد زنم که صدایم قطع شود و آن قدر در طاعتت به پابایستم که قدم هایم متلاشی گردد و چندان در حضورت به رکوع دوم که ستون فقراتم در هم شکند و چندان در حضورت به سجده در افتم تا آنکه حدقه ی چشمانم بیرون افتد و اگر خاک زمین را همه ی عمر بخورم و تا پایان عمرم آب گل آلود بنوشم و در خلال این احوال، همه را به ذکر تو مشغول باشم تا زبانم از تکلم فرو ماند و آنگاه از شرم و حیا به اطراف آسمان تو سر بلند نکنم، با این کارها هنوز مستوجب و مستحق محو یک گناه از معاصی بسیار خود نخواهم بود.(16)

     

    پی نوشت ها:

    1_(سوره اعراف، آیه 55)

    2_(توبه، شرحی از دعای 31 صحیفه سجادیه، ص88 به نقل از المحجة البیضاء، ج2، ص 293)

    3_(صحیفه ی سجادیه، دعای 48)

    4_(مفاتیح الجنان، اعمال شب جمعه)

    5_(توبه، شرحی از دعای 31 صحیفه سجادیه، ص 88به نقل از اصول کافی، ج8،ص44)

    6_(همان، ص89، به نقل از اصول کافی، ج8،ص 138)

    7_(شرح دعای کمیل، ص 445،به نقل از مکارم الاخلاق، ص317، میزان الحکمه، ج2، ص 536)

    8_(همان، ص 446،به نقل از بحار، ج90، باب 19، حدیث 14)

    9_(مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی)

    10_(توبه، ص 94، به نقل از المحجة البیضاء، ج7،ص 280)

    11_(قرآن صاعد، ص 151، وسائل الشیعه، باب 29، ح4)

    12_(همان، وسائل الشیعه، باب 19، ح2، اصول کافی، باب البکاء، ص 397)

    13_(دعای شریف کمیل)

    14_( مفاتیح الجنان، دعای صباح حضرت امیر(ع))

    15_(آیین نیایش، ص 221، به نقل از ارشاد القلوب)

    16_(صحیفه ی سجادیه، دعای شانزدهم)

    211008

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۱
    یاسین

    یا هو

    اسلام که شد جهانی از وحدت بود
    دین رمز بقاء عزت و قدرت بود
    صبر علی و صلح حسن جنگ حسین
    از بهر بقای وحدت امت بود
    -------
    ما جز خدا به غیر توکل نمی کنیم
    ما جز به اهل بیت توسل نمی کنیم
    باید دراین زمانه ولایت مدار بود
    ورنه به هیچ جای جهان گل نمی کنیم
    ما ذاکریم نه، همه سرباز رهبریم
    هر جا که امر کرد تأمل نمی کنیم
    هرکس که در مقابل آقا بایستد
    در هر لباس و پست تحمل نمی کنیم
    ======
    وگرنه دست خداست بر سر ما
    وگر نه لطف علی است یاور ما
    از چه رو با تمام توطئه ها
    در امان مانده است کشور ما
    این همه لطف چهارده معصوم
    این همه التفات داور ما
    هست از احترام این شهدا
    هست از آبروی رهبر ما
    که جهان مات مانده در کارش
    یارب از هربلا نگهدارش

                                                                استاد اکبر زاده

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۱۸
    یاسین

    عید میلاد منجی عالم بشریت تبریک و تهنیت باد .

    مراسم جشن ولادت باسعادت آخرین ذخیره هستی حضرت ولی عصر (عج) در حرم مطهر امام زاده محمد عابد اراک برگزار گردید .

    در این مراسم حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید احمد دارستانی به سخنرانی پرداختند . و در ادامه مداح اهل بیت( ع )حاج محمد هادی طیبی مولودیه خوانی نمودند و توسط خادمین حرم مطهر و مردم ولایت مدار شهرستان اراک ظریح مطهر گلباران گردید .

    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۳
    یاسین

     

    یا صاحب الزمان(عج) 

     

    باده ز دست ساقی امشب چشیدنی است
    ناز نگارزاده ی امشب خریدنی است
    امشب جمال یوسف زهرا چه دیدنی است
    از عاشقان وصف جمالش شنیدنی است
    این دلبری است کز همه ی دلبران سر است
    این دلبر از سلاله ی ساقی کوثر است
    ای وارث علوم پیمبر خوش آمدی
    ای صاحب شجاعت حیدر خوش آمدی
    امّیدِ قلب حضرت مادر خوش آمدی
    صاحب زمان! حضرت دلبر خوش آمدی
    جنت ز عطر و بوی تو آقا معطر است
    از یمن مقدمت همه عالم منور است
    ایران که هیچ،کل جهان کشور شماست
    اصلا تمام إنس و ملَک لشکر شماست
    سردار قدس کشور ما قنبر شماست
    سید علی خامنه ای اشتر شماست
    "بی شک امید و رهبر سید علی تویی"
    پشت و پناه و یاور سید علی تویی
    دیگر در این بساطِ دلِ من جز آه نیست
    دیگر کسی شبیه منِ رو سیاه نیست
    در پرونده ام به غیر خطا و گناه نیست
    امّید من به غیر نگاه تو شاه نیست
    من را بخر برای خودت یابن فاطمه
    با خود ببر برای خودت یابن فاطمه
    تنها ترین مسافر صحرا ظهور کن
    آرامش و قرار دل ما ظهور کن
    آقا بیا به خاطر زهرا ظهور کن
    اصلا بحق زینب کبری ظهور کن
    هر صبح و هر مساء تو گریان زینبی
    خود گفته ای به ما که پریشان زینبی

    شاعر : علی سپهری 
    ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۹
    یاسین